۳۷۰۱.شرح نهج البلاغة :ابوطالب، هرگاه محلّ خواب پيامبر صلى الله عليه و آله معلوم بود، بسيارى وقت ها بر وى نگران مى شد و او را از جايش بلند مى كرد و پسرش على عليه السلام را به جاى او مى خوابانْد. شبى على عليه السلام به وى فرمود : «اى پدر! من كشته مى شوم». ابوطالب گفت :
پسرم شكيبايى كن كه شكيبايى عاقلانه است
راه هر موجود زنده اى به مرگ مى انجامد.
تقدير در دست خداست و آزمايشى سنگين است
فدا شدن در راه دوست و فرزندِ دوست.
در راه بزرگْ برخوردار از حَسَب درخشان
و سخاوت، و كريمى كه نجيب است .
اگر مرگ، تو را در رسيد، تيرى كه رها شده است
گاه به هدف مى خورَد و گاه نمى خورَد.
هر زنده اى، گرچه عمرش فراوان باشد
از مزه مرگ، نصيب خود را خواهد چشيد.
على عليه السلام پاسخ داد :
«آيا مرا به شكيبايى در راه يارى احمد، فرمان مى دهى؟
سوگند به خدا، آنچه كه گفتم، از روى ناشكيبايى نبود.
امّا من دوست دارم كه يارى كردنم را ببينى
و بدانى كه همواره، فرمانبر توام.
به خاطر خدا، در يارى احمد، تلاش خواهم كرد
پيامبر هدايت و ستوده شده در كودكى و بزرگى».