فصل چهارم : على از زبان اهل بيت
4 / 1
فاطمه ، دختر پيامبر
۳۷۰۲.فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ از سخنان ايشان پس از درگذشت پدرش ، هنگامى كه بر ابو بكر در آمد و او در بين گروه بسيارى از مهاجران ، انصار و ديگران بود ـ: اى مردم! بدانيد كه من ، فاطمه ام و پدرم محمّد صلى الله عليه و آله است. اوّلين و آخرين سخن را مى گويم. آنچه مى گويم ، خطا نيست ، و آنچه انجام مى دهم ، بيرون از اندازه نيست : «قطعا براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد. به [ هدايت] شما حريص و نسبت به مؤمنان ، دلسوزِ مهربان است» . اگر خود را منسوب به او بدانيد و او را بشناسيد ، مى دانيد كه او پدر من است ، نه پدرِ زنان شما و برادرِ پسر عموى من است و نه برادرِ مردان شما... . خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به وسيله پدر من ، شما را نجات داد ، پس از آن حوادث و پس از آن كه وى را به مردانِ جسور و گرگ وشان عرب و سرپيچى كنندگان اهل كتاب ، مبتلا كرد. «هر بار كه آتشى براى پيكار بر افروختند ، خدا آن را خاموش ساخت» يا سلطه گرى شيطانى سر برآورد و يا گروهى از مشركان ، دهان گشودند و او برادرش [ على ]را در كامشان افكند و على ، جز آن هنگامى كه گوش هايشان را پاكوب كرد ، برنگشت و با شمشيرش شعله افروزى آنان را خاموش ساخت ، با پذيرا بودن رنج در راه خدا و كوشش در كار خدا ، و در حالى كه به پيامبر خدا نزديك ، سرورى در بين اولياى خدا ، آماده ، ناصح ، پرتلاش و كوشا بود و در راه خدا ، ملامت هيچ ملامت كننده اى را پذيرا نشد .