۳۷۰۷.امام حسن عليه السلامـ در خطبه اى پس از شهادت پدرش ـ: اى مردم! ديروز مردى از شما جدا شد كه پيشينيان بر او پيشى نگرفتند و پسينيان به او نرسيدند. پيامبر خدا ، او را گسيل مى داشت و پرچم را به او مى سپرد و تا خداوند ، پيروزى را نصيبش نمى كرد ، بر نمى گشت و همواره ، جبرئيل عليه السلام از سمت راست و ميكائيل عليه السلام در سمت چپش بودند. از زرد و سفيد (طلا و نقره يا درهم و دينار) ، جز هفت صد درهم ـ كه از حقوقش [ از بيت المالْ] زياد آمده بود و مى خواست با آن ، خدمتكارى بخرد ـ ، باقى نگذاشت.
۳۷۰۸.امام حسن عليه السلامـ در زمانى كه كوفيان را براى يارى امام على عليه السلام به جنگ با پيمان شكنان (ناكثين) فرا مى خوانْد ـ: شما مى دانيد كه على عليه السلام با پيامبر خدا ، به تنهايى نماز خوانْد و روزى كه او را تصديق كرد ، ده ساله بود. آن گاه با پيامبر خدا در همه جنگ ها حضور داشت. از تلاش او در راه خشنودى خدا و پيروى از پيامبر خدا و آثار نيكويش در اسلام ، چيزهايى به شما رسيده است و پيامبر خدا ، همواره از او خشنود بود تا آن كه على عليه السلام به دست خود ، چشم هايش را بست ، و به تنهايى و به كمك فرشتگان ، غسلش داد و پسر عمويش (فضل) ، برايش آب مى آورد. آن گاه در قبرش گذاشت ، و آن حضرت در پرداخت وام ها و انجام دادن تعهّدات و ديگر كارهايش به او وصيّت كرد و همه اينها از منّت هاى خدا بر او بود .
۳۷۰۹.امام حسن عليه السلامـ هنگامى كه براى صلح با معاويه آمده بود ـ: پدرم ، اوّلين كسى بود كه به خداوند متعال و پيامبرش پاسخ مثبت داد و اوّلين كسى بود كه ايمان آورد و خدا و پيامبرش را تصديق كرد و خداوند متعال ، در كتابى كه بر پيامبر و فرستاده خويش فرو فرستاده ، فرموده است : «آيا كسى كه از جانب پروردگارش بر حجّتى روشن است و شاهدى از او ، در پىِ اوست ...» . پيامبر خدا ، همانى است كه بر حجّتى روشن از پروردگارش است و پدرم ، همان است كه در پى او و شاهدى از اوست.
پيامبر خدا ، هنگامى كه در موسم حج به وى دستور داد كه جهت اعلان برائت به مكّه برود ، فرمود : «اى على! اين برائت را ببَر ، چون به من فرمان داده شده كه جز خودم يا مردى از خودم ـ كه آن تويى ، اى على ـ ، كسى آن را نبرَد». پس ، على عليه السلام از پيامبر خدا ، و پيامبر خدا از على عليه السلام است.
و پيامبر خدا ، هنگامى كه بين او و برادرش جعفر بن ابى طالب و برده آزادشده اش زيد ابن حارثه ، در خصوص دختر حمزه داورى كرد ، به وى فرمود : «امّا تو ـ اى على ـ از منى و من از توام و تو سرپرست هر مؤمنى پس از من».
پدرم ، پيامبر خدا را از پيش باور كرد و با جانش از او پاسدارى كرد و پيامبر خدا ، همواره در هر جايى او را پيش مى داشت و در هر سختى اى او را مى فرستاد و اين ، به خاطر آرامش و اطمينانى بود كه به او داشت؛ چون خيرخواهى اش را نسبت به خدا و پيامبرش مى دانست و او نزديك ترينِ نزديكان به خدا و پيامبرش بود و خداوند عز و جل فرمود : «پيشتازان ، مقدّم اند. آنان اند همان مقرّبان [ خدا]» و پدرم ، پيشتازِ پيشتازان به خداوند عز و جل و پيامبرش و نزديك ترينِ نزديكان بود و خداوند متعال فرموده است : «كسانى از شما كه پيش از فتح [ مكّه] انفاق و جهاد كردند ، [ با ديگران ]يكسان نيستند. آنان از [ حيث] درجه ، بزرگ تر از كسانى اند كه بعدا به انفاق و جهاد پرداختند» .
پدرم در اسلام و ايمان آوردن ، اوّلينشان بود ، و در مهاجرت و پيوستن به خدا و پيامبر خدا ، اوّلينشان بود ، و در بخشش به مقدار توانايى و دارايى ، اوّلينشان بود. خداوند سبحان مى فرمايد : «و [ نيز ]كسانى كه بعد از آنان (مهاجران و انصار) آمده اند [ و ]مى گويند : پروردگارا! بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان آوردن بر ما پيشى گرفتند ، ببخشاى ، و در دل هايمان ، نسبت به كسانى كه ايمان آورده اند ، [ هيچ گونه] كينه اى مگذار. پروردگارا! راستى كه تو رئوف و مهربانى» .
پس مردم همه امّت ها ، به خاطر پيشى جُستنش بر آنان در ايمان به پيامبر صلى الله عليه و آله ، براى او استغفار مى كنند ، به خاطر آن كه هيچ كس در ايمان آوردن ، بر او پيشى نگرفت و خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مى فرمايد : «و پيشتازانِ نخستين از مهاجران و انصار و كسانى كه با نيكوكارى ، از آنان پيروى كردند» . او پيشتاز همه پيشتازان است. همان گونه كه خداوند عز و جل پيشتازان را بر به جا ماندگان و عقب ماندگان ، برترى بخشيد ، پيشتازِ پيشتازان را بر پيشتازان هم برترى بخشيد.