۳۷۶۵.الاستيعابـ به نقل از عايشه ، وقتى خبر كشته شدن على عليه السلام را شنيد ـ: اكنون عرب ، هر چه دلش مى خواهد، انجام بدهد ؛ چون كسى نيست كه جلوگيرى كند.
ر . ك : ج 10 ص 27 (فراوانى نماز و روزه اش) .
ج 5 ص 247 (گفتگوهايى ميان امام و عايشه) .
ج 7 ص 409 (موضع عايشه در برابر كشته شدن امام) .
5 / 3
ميمونه
۳۷۶۶.المصنَّف ، ابن ابى شيبهـ به نـقل از ابـو اسـحاق ، از جـده اش ميمونه ـ: هنگامى كه پراكندگى پيش آمد ، به ميمونه دختر حارث [ و همسر پيامبر خدا] گفته شد : [ چاره چيست ]اى مادر مؤمنان؟
گفت : با على بن ابى طالب باشيد. سوگند به خدا كه او گم راه نيست و كسى به وسيله او گم راه نمى شود!
۳۷۶۷.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از جُرىّ بن كليب عامرى ـ: هنگامى كه على عليه السلام به طرف صفّين حركت كرد ، از جنگيدن ناخشنود بودم و به مدينه آمدم. به خانه ميمونه دختر حارث رفتم. گفت : از كجايى؟
گفتم : از مردم كوفه.
گفت : از كدامشان؟
گفتم : از بنى عامر.
گفت : خيلى خوش آمدى و گرامى هستى. چرا آمده اى؟
گفتم : على به سوى صفّين رفت و من از جنگيدن ناخشنود بودم و به اين جا آمدم.
گفت : آيا با وى بيعت كرده اى؟
گفتم : آرى.
گفت : به سوى او برگرد و با او باش. سوگند به خدا كه او گم راه نشده و به وسيله او كسى گم راه نمى شود!
۳۷۶۸.المعجم الكبيرـ به نقل از جرىّ بن سمره ـ: هنگامى كه بين بصريان و على بن ابى طالب عليه السلام آن حوادثْ پيش آمد ، خارج شدم و به مدينه آمدم و نزد ميمونه دختر حارث رفتم. ميمونه ، از قبيله بنى هلال است. به وى سلام كردم . گفت : از كجايى؟
گفتم : از عراقيان .
گفت : از كدامشان؟
گفتم : از كوفيان.
گفت : از كدامشان؟
گفتم : از بنى عامر.
گفت : بَه بَه! خيلى خوش آمدى! چه چيزى موجب آمدن تو شده است؟
گفتم : بين على و طلحه و زبير ، حوادثى پيش آمد. بدان سو رو كردم و با على بيعت كردم.
گفت : به وى بپيوند. سوگند به خدا، او گم راه نشده است و كسى توسط او به گم راهى نمى افتد .
و سه بار اين جمله را گفت .