۳۷۷۸.أنساب الأشرافـ به نقل از ابو سُخيله ـ: من و سلمان در رَبَذه ، نزد ابوذر رفتيم. گفت : در آينده ، فتنه اى خواهد بود. اگر آن را درك كرديد ، به كتاب خدا و على بن ابى طالبْ پناه ببريد؛ چون من از پيامبر خدا شنيدم كه فرمود : «على، اوّلين كسى است كه به من ايمان آورْد و اوّلين كسى است كه در قيامت با من دست خواهد داد ، و او رئيس مؤمنان است».
۳۷۷۹.تاريخ دمشقـ به نقل از ابو سخيله ـ: من و سلمان ، به حج رفتيم و بر ابوذر وارد شديم و مدّتى نزد وى بوديم. وقتى دچار كمبود مال شديم ، گفتم : اى ابوذر! من اتفاقاتى را مى بينم كه پيش آمده و مى ترسم كه در بينِ مردم ، اختلاف به وجود آيد. اگر چنين شود ، چه دستور مى دهى؟
گفت : همراه كتاب خدا و على بن ابى طالب باش. گواهى مى دهم كه از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود : «على، اوّلين كسى است كه به من ايمان آورد و اوّلين كسى است كه در روز قيامت با من دست خواهد داد. او صدّيق اكبر است. او فاروق است كه بينِ حقّ و باطل ، جدايى مى افكند».
۳۷۸۰.كنز الفوائدـ به نقل از سهل بن سعيد ـ: روزى ابوذر با گروهى از ياران پيامبر خدا نشسته بود و من هم با آنان بودم كه على بن ابى طالب پيدايش شد. ابوذر به او چشم دوخت و سپس رو به جماعت كرد و گفت : چه كسى مردى را مى جويد كه دوستى او ، چون توفانى كه برگ را از درختان مى ريزد ، گناهان را از دوستدارانش بريزد. از پيامبر صلى الله عليه و آله چنين چيزى را شنيدم.
گفتند : آن شخص كيست؟
گفت : همين مردى كه به سويتان مى آيد؛ پسر عموى پيامبرتان. آن كه ياران محمد صلى الله عليه و آله به او نيازمندند و او به آنان نياز ندارد. از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود : «على، درِ دانش من است و پس از من ، بيان كننده آن چيزى است كه به آن برانگيخته شدم. دوستى اش ايمان و دشمنى اش نفاق و نگاه كردن با مهر و محبّت به او عبادت است».
از پيامبرتان رسول خدا شنيدم كه مى فرمود : «مَثَل كسانِ من در بين امّتم، مَثَل كشتى نوح است كه آن كه بدان سوار شود ، نجات پيدا مى كند ، و آن كه از آن روى بگردانَد ، غرق مى گردد؛ و همچون باب توبه بنى اسرائيل است. آن كه بدان وارد شود ، آسوده و با ايمان است و آن كه آن را ترك كند ، كافر است».
آن گاه على عليه السلام رسيد ، ايستاد و سلام كرد . سپس فرمود : «اى ابوذر! آن كه براى آخرت كار كند ، خداوند ، كار دنيا و آخرتش را برآورده مى كند ، و آن كه بين خود و خدايش را نيكو سازد ، خداوند بين او و بندگانش را نيكو مى سازد ، و آن كه پنهانش را نيكو سازد ، خداوند ، آشكارش را نيكو خواهد كرد. لقمان حكيم به پسرش از روى پنددهى گفت : اى پسرم! چه كسى خداى عز و جل را جُسته و نيافته است؟ چه كسى به خدا پناه آورده و خداوند از او حمايت نكرده است؟ چه كسى بر خدا توكّل كرده و خدا بسنده اش نبوده است؟!».
آن گاه على عليه السلام رفت و ابوذر گفت : سوگند به آن كه جانم به دست اوست، هيچ امّتى كسى را به پيشوايى (يا گفت : به پيروى) نگرفته ، در حالى كه در بين آنان ، داناتر از او به خدا و دين او بوده ، جز آن كه كارشان به سقوط انجاميده است.