501
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج8

۳۸۰۶.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از عامر بن سعد ـ: معاويه به سعد بن ابى وقّاص گفت : چه چيزْ تو را از دشنام دادن به پسر ابو طالب باز مى دارد؟
گفت : از سه چيزى كه پيامبر خدا به او فرمود ، ياد مى كنم و به وى ناسزا نمى گويم و براى من ، يكى از آنها عزيزتر از شتران سرخ موى است.
معاويه گفت : اى ابو اسحاق! آن سه چيستند؟
گفت : هنگامى كه به ياد مى آورم وحى بر آن حضرتْ نازل شد و او على ، دو پسرش و فاطمه را برگزيد و جامه خود را بر سر آنان كشيد و فرمود : «پروردگارا! اينان كسان من اند» ، او را ناسزا نمى گويم.
و هنگامى كه به ياد مى آورم در جنگ تبوك ، پيامبر خدا او را به جاى گذاشت و على به او گفت : آيا من را در بين بچه ها و زنان به جا مى گذارى؟ و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آيا خشنود نيستى كه نسبت به من ، چون هارون نسبت به موسى عليه السلام باشى ، جز آن كه پس از من پيامبرى نيست» ، او را ناسزا نمى گويم.
و هنگامى كه روز خيبر را به ياد مى آورم ، او را ناسزا نمى گويم ؛ پيامبر خدا فرمود : «اين پرچم را به كسى مى دهم كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خداوند به دست او پيروز مى سازد» و ما براى پيامبر خدا گردن كشيديم [ كه ما را برگزيند] و او فرمود : «على كجاست؟» و گفتند : چشمْ درد دارد؛ پس فرمود : «او را فراخوانيد» كه او را خواندند و آب دهان بر چشمش ماليد و پرچم را به وى سپرد و خداوند براى او پيروزى آورد .
راوى مى گويد : سوگند به خدا، معاويه تا زمانى كه از مدينه خارج شد ، درباره او (سعد) ، حرفى نزد.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج8
500

۳۸۰۶.المستدرك على الصحيحين عن عامر بن سعد :قالَ مُعاوِيَةُ لِسَعدِ بنِ أبي وَقّاصٍ : ما يَمنَعُكَ أن تُسَبَّ ابنَ أبي طالِبٍ ؟
قالَ : فَقالَ : لا أسُبُّ ما ذَكَرتُ ثَلاثا قالَهُنَّ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، لَأَن تكونَ لي واحِدَةٌ مِنهُنَّ أحَبُّ إلَيَّ مِن حُمرِ النَّعَمِ .
قالَ لَهُ مُعاوِيَةُ : ما هُنَّ يا أبا إسحاقَ ؟
قالَ : لا أسُبُّهُ ما ذَكَرتُ حينَ نَزَلَ عَلَيهِ الوَحيُ ، فَأَخَذَ عَلِيّا وَابنَيهِ وفاطِمَةَ عليهم السلام فَأَدخَلَهُم تَحتَ ثَوبِهِ ، ثُمَّ قالَ : رَبِّ ، إنَّ هؤُلاءِ أهلُ بَيتي .
ولا أسَبُّهُ ما ذَكَرتُ حينَ خَلَّفَهُ في غَزوَةِ تَبوكَ غَزاها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : خَلَّفَتني مَعَ الصِّبيانِ وَالنِّساءِ ؟ ! قالَ : أ لا تَرضى أن تَكونَ مِنّي بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى إلّا أنَّهُ لا نُبُوَّةَ بَعدي ؟ !
ولا أسُبُّهُ ما ذَكَرتُ يَومَ خَيبَرَ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَاُعطِيَنَّ هذِهِ الرّايَةَ رَجُلاً يُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، ويَفتَحُ اللّهُ عَلى يَدَيهِ . فَتَطاوَلنا لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : أينَ عَلِيٌّ ؟ قالوا : هُوَ أرمَدُ ، فَقالَ صلى الله عليه و آله : اُدعوهُ ، فَدَعَوهُ فَبَصَقَ في وَجهِهِ ، ثُمَّ أعطاهُ الرّايَةَ ، فَفَتَحَ اللّهُ عَلَيهِ .
قالَ : فَلا وَاللّهِ ، ما ذَكَرَهُ مُعاوِيَةُ بِحَرفٍ حَتّى خَرَجَ مِنَ المَدينَةِ . ۱

1.المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۱۱۷ ح ۴۵۷۵ ، مسند البزّار : ج ۳ ص ۳۲۴ ح ۱۱۲۰ ، خصائص أمير المؤمنين للنسائي : ص ۱۱۹ ح ۵۵ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج8
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 101508
صفحه از 578
پرینت  ارسال به