۳۸۰۷.خصائص أمير المؤمنينـ به نقل از ابو نجيح ـ: معاويه از على بن ابى طالب عليه السلام ، ياد كرد. سعد بن ابى وقّاص گفت : سوگند به خدا، اگر يكى از سه ويژگىِ او براى من بود ، از آنچه خورشيد بر آن مى تابد ، براى من دوست داشتنى تر بود :
وقتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را از جنگ تبوك باز داشت ، و به او فرمود : «آيا راضى نيستى كه نسبت به من ، چون هارون نسبت به موسى عليه السلام باشى ، جز آن كه پيامبرى پس از من نيست» ، اگر اين را من مى فرمود ، از داشتن آنچه خورشيد بر آن مى تابد ، برايم دوست داشتنى تر بود.
و اگر آنچه را كه به او در روز خيبر فرمود : «فردا پرچم را به دست كسى مى دهم كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش او را دوست مى دارند ، اهل فرار نيست و خداوند ، به دست او پيروز مى كند» ، به من مى فرمود ، از داشتن آنچه خورشيد بر آن مى تابد ، برايم دوست داشتنى تر بود.
و اگر من شوهر دختر او بودم و چنان كه او از فاطمه فرزند داشت ، من مى داشتم، از داشتن آنچه خورشيد بر آن مى تابد ، برايم دوست داشتنى تر بود.
۳۸۰۸.مجمع الزوائدـ به نقل از محمّد بن ابراهيم تَيمى ـ: فلانى (معاويه) به قصد حج گزاردن، وارد مدينه شد. مردم به نزدش آمدند و سلام دادند . سعد، وارد شد و سلام كرد.
[ معاويه] گفت : اين شخص، ما را در حقّمان در برابر باطل ديگران ، يارى نمى كند.
سعد، سكوت كرد.
[ معاويه] گفت : چرا حرف نمى زنى؟
سعد گفت : فتنه و تاريكى ، روى آورْد . به شترم گفتم : اِخ ، اِخ ! و آن را خواباندم تا روشنايى سرزند.
معاويه گفت : من كتاب خدا را از اوّل تا آخر خوانده ام و در آن «اِخ ، اِخ» نديدم.
سعد، خشمگين شد و گفت : حال كه چنين گفتى ، از پيامبر خدا شنيدم كه فرمود : «على با حق است و حق با على است ، هر جا كه باشد».
گفت : چه كسى با تو اين سخن را شنيده است؟
گفت : در خانه امّ سلمه آن را گفت.
[معاويه] كسى را نزد امّ سلمه فرستاد و از او پرسيد. امّ سلمه گفت : [ آرى، ]پيامبر خدا ، آن را در خانه من گفت.
معاويه به سعد گفت : هيچ گاه نزد من ، مثل اكنون ، شايسته ملامت نبودى.
گفت : چرا؟
گفت : اگر من اين سخن را از پيامبر صلى الله عليه و آله مى شنيدم ، تا زمان مرگم همواره خادم على مى بودم.