۳۲۰۷.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ به على عليه السلام ـ: تو از منى و من از توام.
۳۲۰۸.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! على از من است و من از على ام.
۳۲۰۹.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :على از من است و من از على ام؛ و بار مسئوليت را از دوشم، كسى جز خودم يا على برنمى دارد.
۳۲۱۰.سنن التِّرمِذىـ به نقل از عمران بن حصين ـ: پيامبر خدا، سپاهى گسيل داشت و على ابن ابى طالب عليه السلام را بر آنها گماشت. پس [ على عليه السلام ] سپاه را فاتح ساخت و كنيزى را برگزيد. بر او ناروا شمردند و چهار تن از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گذاشتند و گفتند : هنگامى كه پيامبر خدا را ديديم، كارى را كه على انجام داد، به وى گزارش خواهيم كرد ـ و چنان بود كه مسلمانان، هنگامى كه از سفر برمى گشتند، نخست به ديدار پيامبر خدا مى رفتند و به وى سلام مى گفتند و آن گاه به منزل خود مى رفتند ـ .
هنگامى كه لشكريان باز گشتند، به پيامبر صلى الله عليه و آله سلام كردند. پس يكى از آن چهار تن برخاست و گفت : اى پيامبر خدا! نمى نگرى كه على بن ابى طالب، فلان كار و فلان كار را كرد؟ پيامبر خدا از وى روى برگردانْد.
دومى برخاست و همچون فرد نخستين، سخن گفت و پيامبر خدا از وى روى برگردانْد .
سومى برخاست و همچون اوّلى سخن گفت و پيامبر صلى الله عليه و آله روى برگردانْد.
چهارمى برخاست و همچون آنان سخن گفت. پيامبر صلى الله عليه و آله ، چنان كه خشم بر چهره اش نمايان بود، روى كرد و فرمود : «از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ على از من است و من از على ام ، و او مولاى هر مؤمنى پس از من است».