۲۸۴۰.امام على عليه السلامـ پس از شبيخون نعمان بن بشير، در بسيج مردم كوفه براى نبرد ـ: «اى كوفيان! يك دسته از گروه هاى شاميان بر شما مى تازند، درهاى خودتان را مى بنديد و همچون سوسمار و كفتار كه به لانه و آشيانه اش مى خزد، به خانه هايتان مى خزيد. خوار كسى است كه شما ياورش باشيد. هر كه به كمك شما تير افكنَد، با تيرى شكسته تير انداخته است.
اُف بر شما! چه رنجى از شما كشيدم! واى بر شما! يك روز به نجوا مى خوانمتان، روزى هم به ندا. نه بر ندايم پاسخى مى شنوم و نه هنگامه نبرد، برادران راستين هستيد. به خدا سوگند ، گرفتار شماها شدم، كه ناشنوايانى هستيد كه نمى شنويد، لال هايى كه حرف نمى زنيد و كورانى كه نمى بينيد. حمد و ستايش از آنِ پروردگار جهانيان است. واى بر شما ! براى يارى برادرتان مالك بن كعب بيرون شويد، كه نعمان بن بشير با جمعى از شاميان ـ كه زياد هم نيستند ـ بر سر او فرود آمده اند. به يارى برادرانتان برخيزيد، شايد خداوند به سبب شما گروهى از ستمگران را نابود كند».
سپس از منبر فرود آمد. بيرون نرفتند. در پى چهره ها و بزرگانشان فرستاد و فرمان داد كه برخيزند و مردم را بر رفتن برانگيزند؛ ولى كارى نكردند!