۲۸۴۷.امام على عليه السلامـ در ترغيب مردم به جهاد ـ: آگاه باشيد! من شما را شب و روز و نهان و آشكار به جهاد با اين گروه فراخواندم و به شما گفتم: «پيش از آن كه با شما بجنگند، به نبردشان برويد، كه به خدا سوگند، هيچ قومى داخل خانه هاى خود با دشمن نجنگيدند ، مگر آن كه خوار شدند». شما هم كار را به يكديگر واگذاشتيد و به يارى نيامديد، تا شبيخون ها از هر سو بر شما پيش آمد و سرزمين هايتان را گرفتند.
اينك، اين مردِ غامدى است كه لشكريانش وارد انبار شده و حسّان بن حسّان بكرى را كشته اند و سپاه شما را از پاسگاه هايشان كنار زده اند. به من خبر رسيده كه افراد آنان بر زن مسلمان يا زنِ اهل ذمّه وارد مى شدند و خلخال و گردنبند و دستبند و گوشواره از آنان مى كَندند، و آنان جز با گفتن «إنا للّه وإنا إليه راجعون» و ترحّم خواهى كارى نمى توانستند بكنند. سپس غارتگران با دست پُر برگشته اند ، نه فردى از آنان زخمى شده و نه خونى از ايشان ريخته شده است. اگر پس از اين حادثه، مسلمانى از اندوه بميرد، جاى ملامت نيست ؛ بلكه در نزد من شايسته است!
شگفتا، شگفتا! دل را ذوب مى كند و اندوه مى آورد اين كه آن گروه در راه باطلشان هماهنگ اند و شما در راه حق خويش پراكنده ايد. بدا به شما و فسردگى باد بر شما، كه نشانه و هدف تيرها[ى دشمن] شده ايد! بر شما شبيخون مى زنند و نمى شوريد . با شما مى جنگند و پيكار نمى كنيد. خدا را نافرمانى مى كنند و خرسنديد. وقتى در روزهاى گرمْ فرمانتان مى دهم كه به سويشان بشتابيد، مى گوييد: اينك اين سوزش گرماست . مهلت بده تا گرما از ما بگذرد [و خنك شود]! و چون در زمستان فرمان مى دهم كه به سويشان بكوچيد، مى گوييد: اين سرماى سوزان است . مهلتمان ده تا اين سرما از سرمان بگذرد! همه اينها فرار از گرما و سرماست. هرگاه شما از سرما و گرما گريزان باشيد، به خدا سوگند ، از شمشير گريزان تر خواهيد بود.
اى مرد نمايان نامرد! اى خواب هايتان كودكانه و انديشه هايتان همچون زنان حجله نشين! دوست داشتم كه شما را هرگز نمى ديدم و نمى شناختم؛ شناختى كه به خدا سوگند ، برايم پشيمانى و ملامت در پى داشت. مرگتان باد! دلم را چركين و سينه ام را خشماگين ساختيد و جرعه جرعه اندوه به كامم ريختيد و با نافرمانى و ترك يارى، نظرم را تباه كرديد، تا آن جا كه قريش گفت: «پسر ابوطالبْ مرد شجاعى است؛ ليكن دانش جنگ ندارد»! خدا پدرشان را خير دهد! كدام يك از آنان از من جنگ آزموده تر و با سابقه تر در جهاد است؟ آن گاه كه بيست سالم نشده بود، در ميدان جنگ بودم و اينك عمرم از شصت گذشته است ؛ ليكن آن كه اطاعتش نكنند، رأيى هم ندارد!