245
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7

سوگمندانه، امام على عليه السلام در اواخر حكومت خود، اين گونه كسان را ديگر همراه ندارد. برجسته ترين ياران امام عليه السلام كه زبان هايى گويا داشتند و مفسّران موجّه راه او بودند، ديگر نيستند. جاى مالك اشتر، عمّار، هاشم مِرقال، محمّد بن ابى بكر، عبد اللّه بن بديل، زيد بن صُوحان و. .. در ميان ياران امام عليه السلام خالى است. ديگر آن خطابه هاى پرشور، انگيزاننده و تحرّك آفرين، در ميان سپاه به گوش نمى رسد، و از سوى ديگر، كم نبودند سلسله عناصر كژانديش، انحراف آفرين و گاه بيماردلانِ تيره جان كه اشكال مى تراشيدند و سستى مى آفريدند.
امام عليه السلام در پى اين گونه جوسازى ها، اشكال تراشى ها و تن زدن از همراهى هاست كه از سرِ سوز و درد، از آن بيداردلان، بصيران و زمزمه گران شب و شيران روز، و يكّه تازان ميدان عمل و رزم آوران صحنه هاى نبرد، ياد مى كند و مى گويد:
كجايند مردمى كه به اسلام دعوت شدند و پذيرفتند و قرآن خواندند و آن را [ در دل هاى خود] استوار ساختند و به سوى نبرد ، بسيج شدند و مانند روى آوردن ماده شتر به بچّه خود ، به سويش شتافتند . شمشيرها را از نيام برآوردند و گروه گروه و صف در صف ، اطراف زمين را گرفتند ؟
برخى از آنان ، نجات يافتند و برخى ديگر مُردند . نه به زندگان، مژده داده شدند و نه بر مردگان ، تعزيت داده شدند . چشمانشان از گريه ، تباه و شكم هاشان از روزه ، لاغر و لب هاشان از دعا ، خشك بود . از شب زنده دارى ، رنگشان زرد و بر رخسارشان ، گَرد خشوعْ [ آشكار] بود . اينان اند برادران من كه رفته اند . پس سزاست كه تشنه ديدارشان باشيم و بر جدايى شان ، انگشت بر دهان گيريم . ۱
و در فرجام سخنِ سرشار از دردگذارى اى كه در واپسين روزهاى حيات خود

1.نهج البلاغة : خطبه ۱۲۱ .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
244

البَصرَةِ فَاجعَلهُم رَقيقا ، فَقالَ : لا . فَقالوا : فَكَيفَ تُحِلُّ لَنا دِمائَهُم وتُحَرِّمُ عَلَينا سَبيَهُم ؟ 1 گزارشگران ، اتّفاق نظر دارند كه على عليه السلام آنچه را در سپاه جمل يافت از اسلحه ، چارپا ، بردگان ، كالاها و اشياى ديگر ، در ميان يارانش تقسيم كرد . يارانش گفتند : مردم بصره را ميان ما تقسيم كن و آنان را برده قرار ده. فرمود : «نه». گفتند : چگونه خونشان براى ما حلال است و اسير گرفتن آنان ، حرام؟
فرسودگى و خستگى نيروهاى رزمى پس از دو سال نبرد بدون غنيمت و بدون بهره مادّى، چون با شبهه نامشروع بودن جنگ با اهل قبله ضميمه شود و با ديگر عوامل بنيادين تنهايى امام عليه السلام ـ كه از آن ياد شد ـ گره بخورد، روشن است كه فرجامى جز نافرمانى نخواهد داشت. چنين شد كه امام عليه السلام در پايان دوران حكومتش در بسيج نيروها با مشكل جدّى مواجه بود.

ج ـ از دست دادنِ ياران برجسته

مدير جامعه و پيشواى مردم، در چيرگى بر مشكلات و گشودن گره هاى اجتماعى، سياسى و... بيشتر از هر چيزى مرهون نيروهاى همگام و عناصر همراه در كادر رهبرى است. وجود هوشمندانِ از خود گذشته و خردمندان تلاشگرى كه از سرِ اخلاص، با پيشوا همراهى كنند و در گردونه هاى دشوار، ايثار كنند، در پيشبرد مديريت جامعه نقشى شگرف ايفا خواهند كرد. نقش اين گونه كسان در زدودن ابهام ها، رساندن پيام ها، تبيين موضع ها و ايجاد تحرّك در نيروها كه به گونه اى غير مستقيم، آرمان هاى رهبرى را در جامعه عينيت مى بخشند، بسى مهم است. در كشاكش نبرد صِفّين، نقش خطابه ها و حماسه سرايى هاى كسانى چون مالك اشتر، هاشم مِرقال و ... روشن است و گواهى بر آنچه گذشت.

1.ر . ك : ج ۶ ص ۲۹۱ (جنگ نهروان (فتنه مارقين)) .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: محدثی، جواد؛ سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 74099
صفحه از 580
پرینت  ارسال به