315
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7

۲۹۳۲.تنبيه الخواطرـ به نقل از اسماعيل بن عبد اللّه صلعى ـ: چون ميان ياران پيامبر خدا اختلافْ زياد شد و عثمان بن عَفّان كشته شد ، من از فتنه بر خودم بيمناك شدم . تصميم به گوشه گيرى از مردم گرفتم و به منطقه ساحل دريا رفته ، مدتى آن جا ماندگار شدم ، بى خبر از آنچه ميان مردم مى گذرد و بركنار از انتقاد كنندگان و شايعه پراكنان .
يك بار براى كارى شبانه از خانه ام بيرون آمدم . شب آرام بود و مردم خفته بودند . مردى را كنار دريا ديدم كه با پروردگارش مناجات و نيايش مى كرد و با صداى جانسوز و دلى غمگين به درگاه خدا مى ناليد . نزديك شدم و از جايى كه مرا نبيند ، به او گوش فرا دادم . شنيدم كه مى گفت :
اى نيكو همدم ! اى جانشين پيامبران ! اى مهربان ترينِ مهربانان و اى آغازگر آفريدگار ! كسى چون تو نيست . ابدى هستى و بى غفلت ، زنده ناميرا . تو هر روز دست اندركار امرى هستى . تو جانشين محمّد صلى الله عليه و آله ، ياور محمّد ، برترى بخشِ محمدى . تويى آن كه مى خواهمت تا وصىّ محمّد صلى الله عليه و آله ، جانشين محمّد و عدالت گستر پس از محمّد را يارى كنى . يا با نظر لطف ، پيروزش كنى و يا با رحمت خويش ، جانش را بگيرى .
آن گاه سرش را بلند كرد و به اندازه تشهّد نشست . آن گاه به گمانم به سمت رو به روى خود سلام داد . سپس رفت و بر روى آب رفت . از پشت سر صدايش زدم : با من حرف بزن ، خداىْ رحمتت كند ! نگاهى نكرد و گفت : راهنما پشت سر توست . از او امر دينت را بپرس .
گفتم : او كيست ، رحمت خدا بر تو باد؟
گفت : آن كه پس از محمّد صلى الله عليه و آله وصىّ اوست .
به سمت كوفه بيرون شدم . پيش از آن كه به كوفه برسم ، شب فرا رسيد . شب را نزديك «حيره» ماندم . چون تاريكى شب مرا فرا گرفت ، مردى را ديدم كه جلو آمد ، تا آن كه پشت تپّه اى پنهان شد . قدم هايش را صاف گذاشت . مناجاتى طولانى داشت و از جمله مى گفت :
«خدايا ! من با آنان آن گونه كه فرستاده و برگزيده تو فرمان داد ، رفتار كردم ؛ امّا بر من ستم كردند . آن گونه كه فرمانم دادى ، منافقان را كُشتم ، قدر مرا نشناختند . من اينان را خسته كرده ام و اينان هم مرا به ستوه آورده اند . من از اينان ناخشنودم و اينان از من . هيچ دوستى و صميميتى نمانده است كه چشم به راهش باشم ، مگر آن مرد مرادى (كُشنده ام) . خدايا! شقاوت او را نزديك كن و مرا غرق در سعادت كن . خدايا ! پيامبرت به من وعده داده كه هرگاه از تو خواستم ، مرا نزد خويش ببرى . اينك مشتاق ديدار تو هستم» . سپس رفت . در پى او رفتم . وارد خانه اش شد . ديدم كه او على بن ابى طالب عليه السلام بود .
چيزى نگذشته بود كه منادى به نماز فرا خواند.او بيرون شد . من در پى او روان شدم ، تا وارد مسجد شد . ابن ملجم ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ با شمشير بر فرق او زد .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
314

۲۹۳۲.تنبيه الخواطر عن إسماعيل بن عبد اللّه الصلعي :لَمّا كَثُرَ الاِختِلافُ بَينَ أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وقُتِلَ عُثمانُ بنُ عَفّانَ تَخَوَّفتُ عَلى نَفسِيَ الفِتنَةَ ، فَاعتَزَمتُ عَلَى اعتِزالِ النّاسِ ، فَتَنَحَّيتُ إلى ساحِلِ الَبحرِ فَأَقَمتُ فيهِ حينا لا أدري ما فيهِ النّاسُ مُعتَزِلاً لِأَهلِ الهُجرِ وَالإِرجافِ ، فَخَرَجتُ مِن بَيتي لِبَعضِ حَوائِجي وقَد هَدَأَ اللَّيلُ ونامَ النّاسُ ، فَإِذا أنَا بِرَجُلٍ عَلى ساحِلِ البَحرِ يُناجي رَبَّهُ ويَتَضَرَّعُ إلَيهِ بِصَوتٍ شَجِيٍّ وقَلبٍ حَزينٍ ، فَنُضتُ ۱ إلَيهِ وأصغَيتُ إلَيهِ مِن حَيثُ لا يَراني ، فَسَمِعتُهُ يَقولُ :
يا حَسَنَ الصٌّحبَةِ ، يا خَليفَةَ النَّبِيّينَ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ ، البَدِئُ البَديعُ لَيسَ مِثلَكَ شَيءُّ ، وَالدّائِمُ غَيرُ الغافِلِ ، وَالحَيُّ الَّذي لا يَموتُ ، أنتَ كُلَّ يَومٍ في شَأنٍ ، أنتَ خَليفَةُ مُحَمَّدٍ وناصِرُ مُحَمَّدٍ ومُفَضِّلُ مُحَمَّدٍ ، أنتَ الَّذي أسأَلُكَ أن تَنصُرَ وَصِيَّ مُحَمَّدٍ وخَليفَةَ مُحَمَّدٍ وَالقائِمَ بِالقِسطِ بَعدَ مُحَمَّدٍ ، اعطِف عَلَيهِ بِنَصرٍ أو تَوَفّاهُ بِرَحمَةٍ .
قالَ : ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ وقَعَدَ مِقدارَ التَّشَهُّدِ ، ثُمَّ إنَّهُ سَلَّمَ فيما أحسَبُ تِلقاءَ وَجهِهِ ، ثُمَّ مَضى فَمَشى عَلَى الماءِ ، فَنادَيتُهُ مِن خَلفِهِ : كَلِّمني يَرحَمُكَ اللّهُ ، فَلَم يَلتَفِت وقالَ : الهادي خَلفَكَ فَاسأَلهُ عَن أمرِ دينِكَ . فَقُلتُ : مَن هُوَ يَرحَمُكَ اللّهُ ؟
فَقالَ : وَصِيُّ مُحَمَّدٍ مِن بَعدِهِ ، فَخَرَجتُ مُتَوَجِّها إلَى الكوفَةِ فَأَمسَيتُ دونَها ، فَبِتُّ قَريبا مِنَ الحيرَةِ ، فَلَمّا أجَنَّنِي اللَّيلُ إذا أنَا بِرَجُلٍ قَد أقبَلَ حَتَّى استَتَرَ بِرابِيَةٍ ، ثُمَّ صَفَّ قَدَمَيهِ فَأَطالَ المُناجاةَ ، وكانَ فيما قالَ :
اللّهُمَّ إنّي سِرتُ فيهِم ما أمَرَني رَسولُكَ وصَفِيُّكَ فَظَلَموني ، فَقَتَلتُ المُنافِقينَ كَما أمَرتَني فَجَهِلوني . وقَد مَلِلتُهُم ومَلّوني وأبغَضتُهُم وأبغَضوني ، ولَم تَبقَ خَلَّةٌ أنتَظِرُها إلَا المُرادِيُّ ، اللّهُمَّ فَعَجِّل لَهُ الشَّقاوَةَ وتَغَمَّدني بِالسَّعادَةِ ، اللّهُمَّ قَد وَعَدَني نَبِيُّكَ أن تَتَوفّاني إلَيكَ إذا سَأَلتُكَ ، اللّهُمَّ وقَد رَغِبتُ إلَيكَ في ذلِكَ ، ثُمَّ مَضى ، فَقَفَوتُهُ فَدَخَلَ مَنزِلَهُ ، فَإِذا هُوَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام .
قالَ : فَلَم ألبَث إذ نادَى المُنادي بِالصَّلاةِ ، فَخَرَجَ وَاتَّبَعتُهُ حَتّى دَخَلَ المَسجِدَ فَعَمَّمَهُ ابنُ مُلجَمٍ ـ لَعَنَهُ اللّهُ ـ بِالسَّيفِ . ۲

1.كذا في المصدر ، ولعلّه تصحيف : «فَنَصتّ» .

2.تنبيه الخواطر : ج ۲ ص ۲ ، بحار الأنوار : ج ۴۲ ص ۲۵۲ ح ۵۴ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: محدثی، جواد؛ سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 75725
صفحه از 580
پرینت  ارسال به