405
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7

۳۰۰۲.الكافىـ به نقل از اُسيد بن صفوان ـ: روزى كه امير مؤمنان درگذشت، آن جا از صداى گريه به لرزه درآمد و مردم مثل روز وفات پيامبر صلى الله عليه و آله مدهوش شدند. مردى گريان و شتابان و «إنا للّه وإنا إليه راجعون» گويان آمد، در حالى كه مى گفت: «امروز، خلافتِ نبوّت قطع شد» تا آن كه آمد و در مقابل درِ اتاقى كه امير مؤمنان در آن بود ايستاد و گفت:
رحمت خدا بر تو باد، اى ابو الحسن! اولين مسلمان از اين قوم بودى و در ايمان، خالص ترين آنان و در يقينْ استوارترين از همه خداترس تر بودى و بيش از همه رنج كشيدى و بيش از همه دور و بَر پيامبر خدا بودى و براى اصحاب او ايمن ترين بودى . مناقب تو از همه برتر، سابقه ات از همه ارجمندتر و درجه ات از همه بالاتر بود و به پيامبر خدا از همه نزديك تر و در رفتار و اخلاق و شيوه و عمل، از همه به پيامبر صلى الله عليه و آله شبيه تر بودى . منزلت تو والاتر و نزد آن حضرت از همه گرامى تر بود.
خدايت از اسلام و پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانانْ پاداش نيكو دهد. آن گاه كه اصحابش ضعيف شدند ، تو نيرومند شدى ، آن گاه كه عقب نشستند تو به ميدان شتافتى و آن گاه كه سست شدند ، تو قيام كردى . آن گاه كه اصحاب او در انديشه هاى ديگر بودند، تو به شيوه رسول خدا پايبند ماندى، با آن كه به حقْ جانشين او بودى . به رغم منافقان و خشم آوردن كافران و ناخشنودى حسودان و خوارى و خفّت فاسقان درگير نشدى و زارى نكردى.
وقتى ديگران سست شدند،تو براى امر خدا به پا خاستى و چون در سخن گفتن ، ترديد و درنگ كردند ، تو زبان گشودى . آن گاه كه آنان ايستادند، تو با نور الهى پيش رفتى. آنان از تو پيروى كردند و هدايت شدند. صدايت از همه پايين تر و عبادتت از همه والاتر بود . از همه كم حرف تر و از همه درستگوتر، از همه بزرگ انديشه تر و از همه دليرتر و با يقين تر و نيكوكارتر و به كارها آشناتر بودى.
به خدا سوگند كه در اوّل و آخر ، سرور و سالار دين بودى : اوّل، آن گاه كه مردم پراكنده شدند و آخر، آن گاه كه سست گشتند. براى مؤمنانْ پدرى مهربان بودى و آنان در كفالت تو بودند. بارى را كه ديگران از برداشتن آن ناتوان بودند ، تو بر دوش كشيدى و آنچه را تباه كردند ، تو نگه داشتى و آنچه را وا گذاشتند ، تو به آن پرداختى. وقتى فراهم گشتند، تو آستين بالا زدى و آن گاه كه بى تاب شدند، تو والا شدى. آن گاه كه شتاب كردند ، تو شكيبايى كردى و آنچه را طلب مى كردند ، تو به چند برابرش رسيدى و آنان در سايه تو به آنچه نمى پنداشتند ، رسيدند.
بر كافرانْ عذابى ريزان و دمان بودى و براى مؤمنانْ تكيه گاه و دژى استوار. به خدا سوگند ، تو با نعمت هاى ولايت و خلافت سرشته شدى و از اين عطيّه كامياب گشتى و سوابق آن را به دست آوردى و فضيلت هاى آن را بردى. حجّت و دليل تو كاسته نشد، قلبت به كژى دچار نگشت، بصيرتت ضعيف نشد، نترسيدى و فرو نيفتادى . همچون كوه بودى كه تندبادها آن را از جاى نمى جنبانند. آن گونه بودى كه [پيامبر خدا ]فرمود: مردم در هم نشينى و قدرت و توان تو ايمان آوردند ، و آن گونه بودى كه [پيامبر صلى الله عليه و آله ]فرمود: در بدن خود ضعيف، ۱ امّا در كار خدا پرتوان! در پيش خود فروتن و نزد خداوند، بزرگوار! در زمينْ بزرگ بودى و نزد مؤمنان ، والا قدر! .
هيچ گوينده اى را جاى عيبجويى در تو نبود و احدى را درباره تو طمعى براى ناحق نبود و براى هيچ كس نزد تو ملاحظه كارى و سازش نبود. ناتوانِ زبون و خوار، نزد تو نيرومند و عزيز بود تا آن كه حقّش را بستانى ، و نيرومند عزيز در نزد تو خوار و ناتوان بود، تا حق را از او بستانى [ و به صاحبش برسانى]. نزديك و دور، در نگاه عادلانه ات در حق برابر بودند. كار تو حق بود و راستى و مدارا . سخنت حكم قاطع و حتمى ، و فرمان تو بردبارى و دورانديشى بود و انديشه ات دانش و تصميم در آنچه كردى.
به وسيله تو راهْ هموار گشت و دشوارى آسان شد و آتش فتنه ها خاموش گشت و دينْ اعتدال گرفت و اسلامْ قوّت يافت . پس امر خدا چيره گشت، هرچند كافران خوش نداشتند . اسلام و مؤمنان با تو به ثبات و استقرار دست يافتند . بسيار پيش رفتى و پيشى گرفتى و آيندگانِ پس از خود را به رنج و زحمت شديد افكندى.
تو فراتر از آنى كه گريه جبرانت كند . داغ مصيبتت در آسمان، بزرگ به شمار آمد و مردم را خُرد كرد . إنا للّه وإنا إليه راجعون ! به قضاى الهى راضى هستيم و تسليم فرمان اوييم. به خدا كه هرگز مسلمانان به مصيبتى چون فقدان تو گرفتار نخواهند شد. براى مؤمنانْ پناه و دژ استوار و قلّه اى بلند بودى، و بر كافران، سختگير و خشمگين. خداى متعالْ تو را به پيامبرش ملحق سازد و ما را از پاداش سوگوارى محروم نسازد و پس از تو گم راهمان نكند.
مردم ساكت بودند تا سخن او به پايان رسيد . گريست و اصحاب پيامبر خدا نيز گريستند . پس هرچه او را جستجو كردند، نيافتندش.

1.شايد مراد آن باشد كه به جسم خود و ماديّات ، چندان اهميّت نمى دادى .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
404

۳۰۰۲.الكافي عن اُسيد بن صفوان :لَمّا كانَ اليَومُ الَّذي قُبِضَ فيهِ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام ارتُجَّ المَوضِعُ بِالبُكاءِ ودَهِشَ النّاسُ كَيَومٍ قُبِضُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، وجاءَ رَجُلٌ باكِيا وهُوَ مُسرِعٌ مُستَرجِعٌ وهُوَ يَقولُ : اليَومَ انقَطَعَت خِلافَةُ النُّبُوَّةِ ، حَتّى وَقَفَ عَلى بابِ البَيتِ الَّذي فيهِ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ :
رَحِمَكَ اللّهُ يا أبَا الحَسَنِ ! كُنتَ أوَّلَ القَومِ إسلاما ، وأخلَصَهُم إيمانا ، وأشَدَّهُم يَقينا ، وأخوَفَهُم للّهِِ ، وأعظَمَهُم عَناءً ، وأحوَطَهُم عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وآمَنَهُم عَلى أصحابِهِ ، وأفضَلَهُم مَناقِبَ ، وأكرَمَهُم سَوابِقَ ، وأرفَعَهُم دَرَجَةً ، وأقرَبَهُم مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وأشبَهَهُم بِهِ هَدياً وخُلقا وسَمتا وفِعلاً ، وأشرَفَهُم مَنزِلَةً ، وأكرَمَهُم عَلَيهِ ، فَجَزاكَ اللّهُ عَنِ الإِسلامِ وعَن رَسولِهِ وعَنِ المُسلِمينَ خَيرا . قَويتَ حينَ ضَعُفَ أصحابُهُ ، وبَرَزتَ حينَ استَكانوا ، ونَهَضتَ حينَ وَهِنوا ، ولَزِمتَ مِنهاجَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذ هَمَّ أصحابُهُ ، وكُنتَ خَليفَتَهُ حَقّا ، لَم تُنازِع ولَم تَضرُع بِرَغمِ المُنافِقينَ ، وغَيظِ الكافِرينَ ، وكَرهِ الحاسِدينَ ، وصُغرِ الفاسِقينَ .
فَقُمتَ بِالأَمرِ حينَ فَشِلوا ، ونَطَقتَ حينَ تَتَعتَعوا ، ومَضَيتَ بِنورِ اللّهِ إذ وَقَفوا ، فَاتَّبَعوكَ فَهُدوا ، وكُنتَ أخفَضَهُم صَوتا ، وأعلاهُم قُنوتا ، وأقَلَّهُم كَلاما ، وأصوَبَهُم نُطقا ، وأكبَرَهُم رَأيا ، وأشجَعَهُم قَلبا ، وأشَدَّهُم يَقينا ، وأحسَنَهُم عَمَلاً ، وأعرَفَهُم بِالاُمورِ . كُنتَ وَاللّهِ يَعسوبا لِلدّينِ ، أوَّلاً وآخِرا : الأَوَّلُ حينَ تَفَرَّقَ النّاسُ ، وَالآخِرُ حينَ فَشِلوا ، كُنتَ لِلمُؤمنينَ أباً رَحيماً ، إذ صاروا عَلَيكَ عِيالاً ، فَحَمَلتَ أثقالَ ما عَنهُ ضَعُفوا ، وحَفِظتَ ما أضاعوا ، ورَعَيتَ ما أهمَلوا ، وشَمَّرتَ إذِ ۱ اجتَمَعوا ، وعَلَوتَ إذ هَلِعوا ، وصَبَرتَ إذ أسرَعوا ، وأدرَكتَ أوتارَ ما طَلَبوا ، ونالوا بِكَ ما لَم يَحتَسِبوا .
كُنتَ عَلَى الكافِرينَ عَذابا صَبّاً ونَهباً ، ولِلمُؤمِنينَ عَمَدا وحِصنا ، فَطِرتَ وَاللّهِ بِنَعمائِها وفُزتَ بِحِبائِها ، وأحرَزتَ سَوابِقَها ، وذَهَبتَ بِفَضائِلِها ، لَم تَفلُل حُجَّتُكَ ، ولَم يَزُغ قَلبُكَ ، ولَم تَضعُف بَصيرَتُكَ ، ولَم تَجبُن نَفسُكَ ولَم تَخُر .
كُنتَ كَالجَبَلِ لا تُحَرِّكُهُ العَواصِفُ ، وكُنتَ كَما قالَ : آمَنَ النّاسُفي صُحبَتِكَ وذاتِ يَدِكَ ، وكُنتَ كَما قالَ : ضَعيفاً في بَدَنِكَ ، قَوِيّاً في أمرِ اللّهِ ، مُتَواضِعا في نَفسِكَ ، عَظيما عِندَ اللّهِ ، كَبيرا فِي الأَرضِ ، جَليلاً عِندَ المُؤمِنينَ ، لَم يَكُن لِأَحَدٍ فيكَ مِهمَزٌ ، ولا لِقائِلٍ فيكَ مَغمَزٌ ، ولا لِأَحَدٍ فيكَ مَطمَعٌ ، ولا لِأَحَدٍ عِندَكَ هَوادَةٌ ، الضَّعيفُ الذَّليلُ عِندَكَ قَوِيٌّ عَزيزٌ حَتّى تَأخُذَ لَهُ بِحَقِّهِ ، وَالقَوِيُّ العَزيزُ عِندَكَ ضَعيفٌ ذَليلٌ حَتّى تَأخُذَ مِنهُ الحَقَّ ، وَالقَريبُ وَالبَعيدُ عِندَكَ في ذلِكَ سَواءٌ ، شَأنُكَ الحَقُّ وَالصِّدقُ وَالرِّفقُ ، وقَولُكَ حُكمٌ وحَتمٌ وأمرُكَ حِلمٌ وحَزمٌ ، ورأيُكَ عِلمٌ وعَزمٌ فيما فَعَلتَ ، وقَد نُهِجَ السَّبيلُ ، وسَهُلَ العَسيرُ واُطفِئَتِ النّيرانُ ، وَاعتَدَلَ بِكَ الدّينُ ، وقَوِيَ بِكَ الإِسلامُ ، فَظَهَرَ أمرُ اللّهِ ولَو كَرِهَ الكافِرونَ ، وثَبَتَ بِكَ الإِسلامُ وَالمُؤمِنونَ ، وسَبَقتَ سَبقا بَعيدا ، وأتعَبتَ مَن بَعدَكَ تَعَبا شَديدا ، فَجَلَلتَ عَنِ البُكاءِ ، وعَظُمَت رَزِيَّتُكَ فِي السَّماءِ ، وهَدَّت مُصيبَتُكَ الأَنامَ ، فَإِنّا للّهِِ وإنّا إلَيهِ راجِعوَن ، رَضينا عَنِ اللّهِ قَضاهُ ، وسَلَّمنا للّهِِ أمرَهُ ، فَوَاللّهِ لَن يُصابَ المُسلِمونَ بِمِثلِكَ أبَداً . كُنتَ لِلمُؤمِنينَ كَهفاً وحِصناً ، وقُنَّةً ۲ راسِياً ، وعَلَى الكافِرينَ غِلظَةً وغَيظاً ، فَأَلحَقَكَ اللّهُ بِنَبِيِّهِ ، ولا أحرَمَنا أجرَكَ ، ولا أضَلَّنا بَعدَكَ . وسَكَتَ القَومُ حَتّى انقَضى كَلامُهُ وبَكى وبَكى أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ طَلَبوهُ فَلَم يُصادِفوهُ . ۳

1.في المصدر : «إذا» ، والصحيح ما أثبتناه كما في بقيّة المصادر .

2.القُنّة : أعلى الجبل ، وهو على الاستعارة (مجمع البحرين : ج ۳ ص ۱۵۱۸ «قنن») .

3.الكافي : ج ۱ ص ۴۵۴ ح ۴ ، كمال الدين : ص ۳۸۸ ح ۳ ، الأمالي للصدوق : ص ۳۱۲ ح ۳۶۳ كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۲ ص ۳۰۳ ح ۴ وج ۱۰۰ ص ۳۵۴ ح ۱ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج7
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: محدثی، جواد؛ سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 81554
صفحه از 580
پرینت  ارسال به