۲۵۶۲.وقعة صِفّينـ به نقل از زياد بن نَضْر حارثى ـ: با على عليه السلام در صفّين حضور داشتم و سه روز و سه شب جنگيديم ، چندان كه نيزه ها در هم شكستند و تيرها پايان پذيرفتند و آن گاه به شمشيرزنى روى آورديم و تا نيمه شب [ با دشمن] به هم شمشير زديم ، تا آن كه در روز سوم ، ما و شاميان گلاويز شديم .
من آن شب با همه سلاح ها جنگيدم و هيچ سلاحى نمانْد كه از آن بهره نگرفته باشم ؛ حتّى [ با دشمن] به روى هم خاك پاشيديم و يكديگر را به دندان گَزيديم تا آن كه [ از خستگى ]ايستاديم و به هم نگريستيم ، حال آن كه هيچ يك از ما توان نداشت به سوى حريف رفته، با وى بستيزد.
شب سوم به نيمه رسيده بود كه معاويه و سپاهش از ميدان بازگشتند و همان شب ، على عليه السلام بر كشتگان بر مى گذشت و به اصحاب محمّد صلى الله عليه و آله و ياران خود روى مى نهاد و آنان را دفن مى كرد . بسيارى از ياران او كشته شده بودند و بيش از آنها ، ياران معاويه از پاى درآمده بودند .