177
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

۲۵۷۷.امام على عليه السلامـ برگرفته گفتار او ، آن گاه كه يارانش در مسئله حَكَميّت بر او شوريدند ـ: اى مردم! همانا همواره كارم با شما چنان بود كه مى خواستم ، تا آن گاه كه جنگْ شما را در هم كوفت . به خدا سوگند، به راستى كه جنگْ شما را درگرفت و وا نهاد و براى دشمنتان كوبنده تر بود . من ديروز فرماندهِ شما بودم و امروز فرمانبَرَم . ديروز نهى كننده بودم و امروز ، نهى شده هستم . همانا شما دوستارِ زنده ماندنيد و من نمى توانم به آنچه دوست نمى داريد ، وادارتان كنم .

۲۵۷۸.وقعة صِفّينـ به نقل از عمر بن سعد ـ: آن گاه كه شاميان قرآن ها را بر نيزه ها برافراشتند و به داورىِ قرآن فرا خواندند ، على عليه السلام گفت : «بندگان خدا! من سزاوارترم كه كتاب خدا را اجابت كنم ؛ امّا معاويه و عمرو بن عاص و ابن ابى مُعَيط و حبيب بن مسلمه و ابن ابى سَرح نه اهل دين اند و نه قرآن . من بيش از شما با ايشان آشنايم و در كودكى و بزرگى با آنان معاشرت داشته ام . اينان ، بدترينِ كودكان بوده اند و بدترينِ بزرگان اند!
اين ، گفتارى است حق كه از آن ، قصد باطل شده است . به خدا سوگند ، همانا آنان قرآن ها را از آن رو بر نيزه نكرده اند كه [ شأنِ] آن را مى شناسند و به آن عمل مى كنند ؛ بلكه اين ، نيرنگ و عجز و فريب است .
ساعتى ، بازوان و جُمجمه هاتان را به من عاريت دهيد ، كه حق به نقطه برخوردِ [ نهايى با باطل ]رسيده و چيزى نمانده كه دنباله ستمگران بريده شود» .
آن گاه ، نزديك به بيست هزار سلاحْ بر كفِ آهن پوش ، شمشير بر شانه و سيه پيشانى (پيشانى پينه بسته) از كثرتِ سجود ، به سوى على عليه السلام پيش آمدند . پيش گام آنان ، مسعر بن فَدَكى ، زيد بن حُصَين و دسته اى از قاريان بودند كه بعدا خوارج خوانده شدند . آنان ، او را به اسم خواندند و نه با لقبِ «امير مؤمنان» . [ گفتند] : اى على! اكنون كه به كتاب خدا فرا خوانده شده اى ، شاميان را اجابت كن ؛ و گرنه ، تو را مى كشيم ، همان سان كه [ عثمان ]ابن عفّان را كشتيم . به خدا سوگند ، اگر ايشان را اجابت نكنى ، چنان مى كنيم .
على عليه السلام به ايشان گفت : «واى بر شما! من نخستين كسم كه هم به كتاب خدا فرا خوانْد و هم به آن پاسخ داد . مرا و ديندارى ام را روا نيست كه به كتاب خدا فرا خوانده شوم و آن را نپذيرم ؛ بلكه به راستى ، جز اين نيست كه من با اينان مى جنگم تا به حكم قرآن تن دهند ؛ چرا كه ايشان از فرمان خدا سرپيچيده و پيمان او را شكسته و كتابش را فَرا پشت افكنده اند . به تحقيق ، آگاهتان كردم كه آنان ، يقينا قصد فريب شما كرده اند و خواهانِ عمل به قرآن نيستند» .
گفتند : پىِ اَشتر بفرست تا نزد تو آيد . و اشتر ، صبحگاهانِ شب غُرّش ، به قرارگاه معاويه نزديك شده بود و چيزى نمانده بود كه بدان راه يابد .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
176

۲۵۷۷.الإمام عليّ عليه السلامـ مِن كَلامٍ لَهُ لَمّا اضطَرَبَ عَليهِ أصحابُهُ في أمرِ الحُكومَةِ ـ: أيُّهَا النّاسُ ! إنَّهُ لَم يَزَل أمري مَعَكُم عَلى ما اُحِبُّ ، حَتّى نَهَكَتكُمُ الحَربُ ، وقَد وَاللّهِ أخَذَت مِنكُم وتَرَكَت ، وهِيَ لِعَدُوِّكُم أنهَكُ ، لَقَد كُنتُ أمسِ أمِيرا ، فَأَصبَحتُ اليَومَ مَأمورا ، وكُنتُ أمسِ ناهِيا ، فَأَصبَحتُ اليَومَ مَنهِيّا ، وقَد أحبَبتُمُ البَقاءَ ، ولَيسَ لي أن أحمَلَكُم عَلى ما تَكرَهونَ ! ۱

۲۵۷۸.وقعة صفّين عن عمر بن سعد :لَمّا رَفَعَ أهلُ الشّامِ المُصاحِفَ عَلَى الرِّماحِ يَدعونَ إلى حُكمِ القُرآنِ قالَ عَلِيٌّ عليه السلام :
عِبادَ اللّهِ ! إنّي أحَقُّ مَن أجابَ إلى كِتابِ اللّهِ ، ولكِنَّ مُعاوِيَةَ ، وعَمرَو بنَ العاصِ ، وَابنَ أبي مُعَيطٍ ، وحَبيبَ بنَ مَسلَمَةَ ، وَابنَ أبي سَرحٍ لَيسوا بِأَصحابِ دينٍ ولا قُرآنٍ ، إنّي أعرَفُ بِهِم مِنكُم ، صَحِبتُهُم أطفالاً ، وصَحِبتُهُم رِجالاً ، فَكانوا شَرَّ أطفالٍ ، وشَرَّ رِجالٍ .
إنَّها كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِها باطِلٌ ، إنَّهُم وَاللّهِ ما رَفَعوها أنَّهُم يَعرِفونَها ويَعمَلونَ بِها ، ولكِنَّهَا الخَديعَةُ وَالوَهنُ وَالمَكيدَةُ .
أعيروني سَواعِدَكُم وجَماجِمَكُم ساعَةً واحدَةً ، فَقَد بَلَغَ الحَقُّ مَقطَعَهُ ، ولَم يَبقَ إلّا أن يُقطَعَ دابِرُ الَّذينَ ظَلَموا .
فَجاءَهُ زُهاءُ عِشرينَ ألفا مُقَنِّعينَ فِي الحَديدِ شاكِي السِّلاحِ ، سُيوفُهُم عَلى عَواتِقِهِم ، وقَدِ اسوَدَّت جِباهُهُم مِنَ السُّجودِ ! ! يَتَقَدَّمُهُم مِسعَرُ بنُ فَدَكِيٍّ ، وزَيدُ بنُ حُصَينٍ ، وعِصابَةٌ مِنَ القُرّاءِ الَّذينَ صاروا خَوارِجَ مِن بَعدُ ، فَنادَوهُ بِاسمِهِ لا بِإِمرَةِ المُؤمِنينَ : يا عَلِيُّ ! أجِبِ القَومَ إلى كِتابِ اللّهِ إذ دُعيتَ إلَيهِ ، وإلّا قَتَلناكَ كَما قَتَلنَا ابنَ عَفّانَ ، فَوَاللّهِ لَنَفعَلَنَّها إن لَم تُجِبهُم .
فَقالَ لَهُم : وَيحَكُم ! أنا أوَّلُ مَن دَعا إلى كِتابِ اللّهِ ، وأوَّلُ مَن أجابَ إلَيهِ ، ولَيسَ يَحِلُّ لي ولا يَسَعُني في ديني أن اُدعى إلى كِتابِ اللّهِ فَلا أقبَلَهُ ، إنّي إنَّما اُقاتِلُهُم لِيَدينوا بِحُكمِ القُرآنِ ؛ فَإِنَّهُم قَد عَصَوُا اللّهَ فيما أمَرَهُم ، ونَقَضوا عَهدَهُ ، ونَبَذوا كِتابَهُ ، ولكِنّي قَد أعلَمتُكُم أنَّهُم قَد كادوكُم ، وأنَّهُم لَيسُوا العَمَلَ بِالقُرآنِ يُريدونَ .
قالوا : فَابعَث إلَى الأَشتَرِ لِيَأتِيَكَ . وقَد كانَ الأَشتَرُ صَبيحَةَ لَيلَةِ الهَريرِ قَد أشرَفَ عَلى عَسكَرِ مُعاوِيَةَ لِيَدخُلَهُ . ۲

1.نهج البلاغة : الخطبة ۲۰۸ ، وقعة صفّين : ص ۴۸۴ ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۳۰۶ ح ۵۵۶ ؛ المعيار والموازنة : ص ۱۷۵ ، الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۱۳۸ .

2.وقعة صفّين : ص ۴۸۹ ، المناقب لابن شهر آشوب : ج ۳ ص ۱۸۳ وفيه إلى «صحبتم رجالاً» ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۵۳۲ ح ۴۴۹ ؛ شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۲۱۶ وراجع مروج الذهب : ج ۲ ص ۴۰۱ وتاريخ الطبري : ج ۵ ص ۴۸ والكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۸۶ والبداية والنهاية : ج ۷ ص ۲۷۳ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: حسینی، سید ابوالقاسم؛ محدثی، جواد
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 77176
صفحه از 604
پرینت  ارسال به