۲۴۷۳.مروج الذّهب :در دومين روز نبرد كه پنج شنبه بود ، على عليه السلام ، هاشم بن عُتْبة بن ابى وقّاص زُهْرىِ مِرقال را به ميدان فرستاد ؛ همو كه برادرزاده سعد بن ابى وقّاص بود و از آن روى «مرقال» خوانده مى شد كه در جنگ ، تيزتَك بود . وى كه از شيعيان على به شمار مى رفت ، يك چشم خويش را در جنگ يَرموك از دست داده بود ... آن گاه ، معاويه ، ابو اَعور سُلَمى را به ميدان وى فرستاد ؛ يعنى سفيان بن عوف را كه از پيروان معاويه و جداشدگان از على عليه السلام بود . پس ميان ايشان جنگى سخت درگرفت و در فرجامِ روز ، با كشتگانى بسيار باز گشتند .
8 / 6
روزِ سوم نبرد
۲۴۷۴.تاريخ الطبرىـ به نقل از قاسم ، غلامِ يزيد بن معاويه ـ: روز سوم ، عمّار بن ياسر به ميدان آمد و عمرو بن عاص به مقابله اش برون شد . سپاهيان به نبردى بس سخت پرداختند . عمّار سخن گفتن آغاز كرد : اى عراقيان! آيا مى خواهيد كسى را بنگريد كه با خدا و پيامبرش دشمنى ورزيد و با آنان جنگيد و بر مسلمانان ستم رانْد و مشركان را پشتيبانى كرد و آن گاه كه ديد خداوند عز و جل ، دينش را شكوه مى بخشد و پيامبرش را چيره مى سازد ، وى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و اسلام آورْد ، حال آن كه ما ديديم از بيم ، اسلام پذيرفت ، نه با رغبت ؛ و هنگامى كه خداوند عز و جل جان پيامبرش را ستاند ، به خدا سوگند ، همچنان از آن پس ، به دشمنى با مسلمان[ ها] و دوستى با مجرم[ ها ]شناخته شد؟ پس در برابرش پايدارى بورزيد و با وى بجنگيد ، كه همانا وى [ به زعم خود] نور خدا را خاموش مى كند و دشمنان خداوند عز و جل را پشتيبان است .
همراهِ عمّار ، زياد بن نضر ، سواران را فرماندهى مى كرد . پس عمّار به وى فرمان داد كه با سواران يورش آورَد . وى يورش آورد و سپاهيان با وى نبرد كردند و پايدارى ورزيدند و عمّار [ نيز] با پياده نظام ، هجوم بُرد و عمرو بن عاص را از قرارگاهش برانْد .