۲۵۸۹.امام على عليه السلامـ برگرفته گفتار وى در باب داوران و سرزنش شاميان ـ: [ شاميان مردمى هستند ]جفا پيشه و فرومايه و زيردستانى پَست كه از هر سو گرد آمده و از هر آميخته اى برچيده شده اند ؛ از آن كسان اند كه سزاوار است به ايشان احكام و آداب آموخته شود و تعليم يابند و كارآزموده گردند و كسى بر ايشان سرپرستى يابد و دستشان گرفته شود . آنان نه از مهاجران اند و نه از انصار ؛ و نه از ايشان اند كه در مدينه جاى داشتند و بر ايمان ، استوار بودند .
هلا كه شاميان براى خويش، كسى (عمرو بن عاص) را برگزيدند كه براى دستيابى به آنچه دوست دارند ، از همه شايسته تر است ؛ و شما براى خود ، كسى (ابو موسى اشعرى) را برگزيديد كه براى رسيدن به آنچه دوست نمى داريد ، از همه مناسب تر است .
شما به ياد داريد كه ديروز عبد اللّه بن قيس (ابو موسى اشعرى) مى گفت : «اين جنگ ، فتنه است . پس زه هاى كمان خويش را ببُريد و شمشيرهاتان را در نيام كنيد» . اگر راست مى گفت ، پس اشتباه كرد كه آزادانه گام به اين مسير نهاد ؛ و اگر ناراست مى گفت ، همواره در معرض بى اعتمادى خواهد بود .
پس با عبد اللّه بن عبّاس [به سان سلاحى] بر سينه عمرو بن عاص بكوبيد [و فتنه اش را دفع كنيد] و از فرصت روزگار ، بهره گيريد و سرزمين هاى دور دستِ اسلام را حراست كنيد. آيا نمى بينيد كه شهرهاتان دست خوش جنگ است وبه تخته سنگ هاى هموارتان تير مى افكنند؟
۲۵۹۰.وقعة صِفّين :ياد كرده اند كه ابن كوّاء نزد على عليه السلام به پا خاست و گفت : اين عبد اللّه بن قيس است ؛ نماينده يمنيان به پيشگاه پيامبر خدا و تقسيم كننده بيت المال در زمان ابو بكر و كارگزار عمر ، كه مردم به او رضايت داده اند . ما به ايشان عبد اللّه بن عبّاس را پيشنهاد كرديم ؛ ليكن ادّعا دارند كه وى با تو خويشاوندىِ نزديك دارد و به طرفدارى از تو متّهم است .
۲۵۹۱.الأخبار الطّوال :قاريانِ مردم عراق و شام ، گرد آمدند و ميان دو صف نشستند ، در حالى كه قرآن به همراه داشتند و آن را [براى يكديگر] مى خواندند . سپس اتّفاق كردند كه دو داور برگزينند و بازگشتند .
شاميان گفتند : ما عمرو را برگزيديم .
اشعث و قاريان عراق كه همراه وى بودند ، گفتند : ما به ابو موسى رضايت داديم .
على عليه السلام به ايشان گفت : «مرا به انديشه و خِردورزىِ ابو موسى اطمينان نيست . من عبد اللّه بن عبّاس را براى اين كار بر مى گزينم» .
گفتند : به خدا سوگند ، ما ميان تو و ابن عبّاس فرق نمى نهيم . گويا تو مى خواهى خودْ داور باشى . پس مردى را برگزين كه نسبتش با تو و معاويه يكسان باشد و به هيچ يك از شما دو تن ، نزديك تر از ديگرى نباشد .
على عليه السلام گفت : «پس چرا از گزينش ابن عاص براى شاميان خشنوديد ، حال آن كه او چنين نيست؟» .
گفتند : آنان [ به كار خود] آگاه ترند و ما تنها بايد به خود بپردازيم .
گفت : «پس من اين كار را به اَشتر وا مى نهم» .
اشعث گفت : آيا اين جنگ را كسى جز اشتر برافروخت؟ و آيا ما تاكنون جز به رأى اشتر بوده ايم؟
على عليه السلام گفت : «رأى او چيست؟» .
گفت : [ اين است كه] گروهى بر گروهى ديگر فرو كوبند تا خواست خدا در رسد!
گفت : «آيا جز به اين كه ابو موسى را [حَكَم] قرار دهيد ، تن نمى دهيد؟»
گفتند : آرى .
گفت : «پس آنچه مى خواهيد ، انجام دهيد!» .