۲۶۱۸.تاريخ الطبرىـ به نقل از زُهرى ، در بيان آنچه ميان دو داور گذشت ـ:عمرو گفت : اى ابو موسى! آيا بر آنى كه كسى را براى خلافت اين امّت ، نامزد كنيم؟ پس او را نام ببر . اگر بتوانم از تو پيروى كنم ، اين حق را بر من دارى كه چنين كنم ؛ و اگر نتوانم ، پس من اين حق را بر تو دارم كه از من پيروى كنى .
ابو موسى گفت : من برايت عبد اللّه بن عمر را نامزد مى كنم كه از جمله كناره گيران از جنگ بود .
عمرو گفت : همانا من معاوية بن ابى سفيان را براى تو نامزد مى كنم .
و هنوز آن مجلس را ترك نكرده بودند كه به دشنامگويى به يكديگر پرداختند .
۲۶۱۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو جَناب كلبى ، در بيان ملاقات داوران ـ: ابو موسى گفت : هلا ! به خدا سوگند ، همانا اگر بتوانم ، هر آينه ، نام عمر بن خطّاب را زنده مى كنم .
عمرو به وى گفت : اگر دوستار بيعت با ابن عمر هستى ، چرا با فرزند من بيعت نمى كنى كه فضيلت و صلاحيّتش را مى شناسى؟
گفت : فرزند تو مردى است درستكار ؛ ليكن تو او را به اين آشوب كشانده اى .