283
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

اين مدّعاست . آنچه مسلّم است ، او فردى ساده لوح و مخالف سياست هاى امام عليه السلام در برخورد قاطع با فتنه انگيزان داخلى بوده است و به همين جهت ، هنگامى كه امام عليه السلام عازم جنگ بصره بود ، او كه فرماندار كوفه بود ، از مردم خواست در خانه بنشينند و به كمك على عليه السلام نروند و سرانجام با برخورد قاطعانه مالك اشتر ، از دار الحكومه رانده شد .
اكنون اين سؤال مطرح است كه : چرا امام عليه السلام شخص ساده لوحى را با اين سوء سابقه به عنوان نماينده خود در جريان حكميّت تعيين كرد؟ آيا نمى دانست با تعيين ابوموسى به عنوان حَكَم ، نتيجه حكميّت چه خواهد شد؟
پاسخ اين است كه : آرى ، امام عليه السلام مى دانست كه نتيجه چه خواهد شد و لذا به گفته عبد اللّه بن ابى رافع ، كاتب امام عليه السلام ، هنگامى كه ابو موسى براى شركت در جلسه حكميّت از امام جدا شد ، على عليه السلام گفت :
كأنّي بِهِ وقد خُدِعَ!۱گويى مى بينمش كه فريب مى خورَد .
امّا همان جريان فشارى كه امام عليه السلام را وادار به پذيرش حكميّت كرد ، او را ناچار به پذيرش نمايندگى ابو موسى نيز نمود . هرچه امام عليه السلام تلاش كرد كه عبد اللّه بن عبّاس يا مالك اَشتر به عنوان حَكمَ تعيين شود ، آنها نپذيرفتند .
على عليه السلام گفت : «إنَّكُم عَصَيتُموني في أوَّلِ الأَمرِ ؛ فَلا تَعصونِي الآنَ ! إنّي لا أرى أن اُوَلِّيَ أبا موسى ؛شما در آغازِ اين كار ، از من سرپيچيديد . پس اكنون ديگر سرنپيچيد . رأى من آن نيست كه ابو موسى را بر گزينم».
اشعث و زيد بن حُصَين طائى و مسعر بن فَدَكى گفتند : ما جز به او رضايت

1.ر . ك : ج ۱۳ ص ۶۵ (ابو موسى اشعرى) .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
282

اتّفاق افتد و امام عليه السلام در صحنه درگيرى با شاميان مجبور شود با بخش عمده اى از سپاه خود بجنگد .
هنگامى كه معاويه به اين نتيجه رسيد كه تاب مقاومت در برابر سپاه امام عليه السلام را ندارد و درصورت ادامه جنگ ، پيروزى امام عليه السلام قطعى است ، با شناختى كه از بخش عمده اى از سپاه امام عليه السلام داشت، به پيشنهاد عمرو بن عاص، دو حيله شيطانى خطرناك در پيش گرفت : يكى براى آتش بس و توقّف موقّت جنگ، و دوم، متلاشى كردن و يا تضعيف نيروهاى امام عليه السلام ، وهر دو نيرنگ او با كمك عوامل نفوذى اى كه در سپاه امام عليه السلام داشت، نتيجه داد .
نيرنگ نخست، بالا بردن قرآن بر نيزه ها و دعوت كردن امام عليه السلام به حكميّت قرآن بود كه جنگ را متوقّف كرد و نيرنگ دوم، داستان حكميّت بود كه خيلى پيچيده تر اجرا شد ، به گونه اى كه سرانجامْ بخشى از كارآمدترين نيروهاى امام عليه السلام را رو در روى او قرار داد .
به همان دليل كه امام عليه السلام بعدها ناچار شد در واقعه نهروان با ياران خود بجنگد ، در واقعه صِفّين نيز چاره اى جز پذيرش فشار آنان و تن دادن به حكميّت نداشت . جمله معروف امام عليه السلام هنگام پذيرش حكميّت كه : «لقد كنت أمسِ أميرا ، فأصبحت اليوم مأمورا ! وكنتُ أمس ناهيا ، فأصبحت اليوم منهيّا ! ؛تا ديروز ، فرمانده بودم و امروز فرمانبر گشته ام و تا ديروز ، خود ، نهى كننده بودم و امروز ، نهى شده ام»۱ نشان دهنده اين واقعيت تلخ است .

2 . چرا ابو موسى؟

برخى از محقّقان ، احتمال منافق بودن ابو موسى اشعرى را داده اند؛ ۲ امّا اسناد تاريخى اين احتمال را تأييد نمى كنند ، بلكه ظاهر سخنان امام عليه السلام درباره او برخلاف

1.ر . ك : ص ۱۷۶ ح ۲۵۷۷ .

2.أنساب الأشراف: ۲ / ۴۰۲.

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: حسینی، سید ابوالقاسم؛ محدثی، جواد
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 62559
صفحه از 604
پرینت  ارسال به