۲۶۴۵.الكامل ، مبرّد :در محضر على عليه السلام اين آيه خوانده شد : «بگو : آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه كنيم؟ [ آنان ]كسانى اند كه تلاش ايشان در زندگى دنيا تباه شده و مى پندارند كه كار نيكو مى كنند» . پس على عليه السلام گفت : «اهل حَروراء ، در زمره همين افرادند» .
۲۶۴۶.نهج البلاغة :على عليه السلام شنيد كه مردى از حَروريه شب زنده دارى مى كند و قرآن مى خوانَد . گفت : «خوابِ در حال يقين ، بهتر از نماز در حال شكّ است» .
۲۶۴۷.إرشاد القلوب :شبانگاهى كه يك چهارم از شب گذشته بود ، على عليه السلام همراه كميل بن زياد ، از پيروان و دوستان برگزيده اش ، از مسجد كوفه به سوى خانه اش رهسپار شد . در راه ، به خانه مردى رسيد كه در آن هنگام شب ، به تلاوت قرآن مشغول بود و اين آيه را مى خوانْد : «يا آن كس كه در ساعات شب ، به عبادت پرداخته يا در سجود است يا در قيام و از آخرت بيمناك و به رحمت پروردگارش اميداوار است [ با آن كه چنين نيست ، يكسان است]؟ بگو : آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند ، برابرند؟ تنها خردمندان اند كه پند پذيرند» . و اين آيه را با نوايى جانسوز و حزن آلود مى خوانْد .
كميل در دل خويش ، حال آن مرد را خوش داشت و بى آن كه چيزى بگويد ، وضع آن مرد برايش ستودنى جلوه كرد. در اين حال، على عليه السلام به وى روى كرد و گفت: «اى كميل! طنين صداى اين مرد تو را خوش نيايد ، كه او اهل آتش است ؛ و زود است كه در آينده ، تو را [ از او] خبر دهم» .
كميل در حيرت شد كه على عليه السلام با وى از درونش سخن گفت و گواهى داد كه آن مرد ، با آن حال ، اهل آتش است ، آن هم با چنان وضع به ظاهر نيكويى در آن هنگام! پس سكوت كرد و در آن مطلب به شگفتى و تفكّر فرو رفت .
چندى گذشت تا كار خوارج بدان جا كشيد كه كشيد و امير مؤمنان با ايشان به نبرد پرداخت ؛ ايشان كه قرآن را همان گونه كه نازل شده بود ، از بَر داشتند . امير مؤمنان ، در حالى كه رو به روى كميل ايستاده بود و شمشير خون چكان در دست داشت و سرهاى تراشيده آن كافران فاجر ۱ بر زمين افتاده بود ، تيغه شمشير را بر بزرگِ آن سرها نهاد و رو به كميل گفت : «اى كميل! «يا آن كس كه در ساعات شب به عبادت پرداخته يا در سجود است يا در قيام ...» ؛ يعنى اين همان شخص است كه در آن شب ، قرآن مى خوانْد وحالش تو را خوش افتاد . پس كميل پيش پاى امام عليه السلام را بوسيد و از خداى آمرزش خواست .