۲۶۸۴.تاريخ الطبرىـ به نقل از كثير بن بهز حَضرَمى ـ: روزى ، على عليه السلام در ميان مردم برخاست و با آنان سخن مى گفت كه از گوشه مسجد ، مردى گفت : حكم ، تنها از آنِ خداست! ديگرى هم برخاست و همان سخن را گفت . سپس گروهى از مردان به همان شيوه به اعتراض برخاستند .
على عليه السلام گفت : «اللّه اكبر! اين ، گفتارى است حق ، كه با آن ، باطلى پى گرفته مى شود . هَلا كه تا با ماييد ، سه چيز از آنِ شما خواهد بود : شما را از درآمدن به مساجد خدا براى برپا داشتن ياد او باز نمى داريم ؛ و تا با ماييد ، شما را از غنايم بى بهره نمى گذاريم ؛ و تا جنگ را آغاز نكنيد ، با شما نمى جنگيم» . سپس به ادامه گفتار خويش از آن خطبه پرداخت .
۲۶۸۵.دعائم الإسلام :على عليه السلام در كوفه مشغول ايراد خطابه بود . مردى از خوارج برخاست و گفت : حكم ، تنها از آنِ خداست!
على عليه السلام سكوت ورزيد و آن گاه ، يكان يكان برخاستند [ و همان سخن را گفتند] . چون انبوه شدند ، گفت : «اين ، گفتارى است حق كه از آن ، باطل قصد شده است . شما نزد ما از سه بهره برخورداريد : بازتان نمى داريم كه به مساجد خدا درآييد و در آنها نماز گزاريد ؛ و تا وقتى همدست ماييد ، از غنايم بى بهره تان نمى گذاريم ؛ و تا با ما به جنگ نپرداخته ايد ، با شما نمى جنگيم .
من گواهى مى دهم كه پيامبر راستگو از روح الامين و او از پروردگار جهانيان ، مرا خبر داد كه تا روز قيامت ، هيچ گروهى از شما ، خواه كم شمار و خواه پرشمار ، بر ما نمى شورد ، مگر آن كه خداوند خونش را به دست ما بريزد . همانا جهاد با شما ، برترين جهاد است ، و والاترينِ شهيدان ، آنان اند كه شما بكشيدشان ، و نيكوترينِ مجاهدان ، كسانى هستند كه شما را بكشند . پس هرچه مى كنيد، بكنيد،كه در روز قيامت، باطلكاران زيان مى كنند ؛ و «به زودى خواهيد دانست كه براى هر خبرى ، زمانى معيّن است» » .