427
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

3 / 6

بيعت خوارج با عبد اللّه بن وهب

۲۶۸۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد الملك بن ابى حرّه ـ: چون على عليه السلام ، ابو موسى را براى داورى برگزيد ، برخى از خوارج با هم ديدار كردند و در خانه عبد اللّه بن وَهْب راسبى گرد آمدند .
عبد اللّه بن وهب ، پس از سپاس و ستايش خدا گفت : امّا بعد ؛ به خدا سوگند ، جماعتى را كه به [ خداوند ]رحمان ايمان دارند و به حكم قرآن تن مى دهند ، روا نيست كه اين دنيا كه خشنود شدن به آن و تكيه كردن بر آن و برگزيدنش ، رنج و ويرانى است ، نزد آنان گُزيده تر از امر به معروف و نهى از منكر و گفتار حق باشد ، هر چند دچار كمبود يا زيانى در اين دنيا شود ؛ زيرا پاداش وى در روز قيامت ، خشنودى خداى عز و جل و جاودانگى در بهشت اوست .
پس اى برادران ما بياييد با نپذيرفتن اين بدعت هاى گم راه كننده ، از اين سرزمين كه مردمى ستمگر دارد ، به برخى نواحى كوهستانى يا يكى از اين شهرها برويم .
حرقوص بن زُهَير به او گفت : همانا بهره اين دنيا اندك است و جدايى از آن ، نزديك! پس مبادا آراستگى و شادابى اش ، شما را به ماندن در آن فرا خوانَد و از طلب حق و ظلم ستيزى باز دارد ، كه همانا خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كنند و احسان پيش گيرند .
حمزة بن سِنان اسدى گفت : اى جماعت! رأى همان است كه شما انديشيديد . پس كار خويش را به مردى از خود بسپاريد ؛ زيرا شما را پشتوانه و تكيه گاهى بايد و نيز پرچمى كه زير آن گرد آييد و به سوى آن بازگرديد .
آن گاه ، رهبرى را به زيد بن حُصَين طائى عرضه كردند ، وى نپذيرفت ؛ به حرقوص بن زهير و حمزة بن سنان و شُرَيح بن اَوفى عبسى نيز پيشنهاد كردند و ايشان نپذيرفتند . سپس آن را به عبد اللّه بن وَهْب عرضه نمودند . وى گفت : مى پذيرم ؛ امّا به خدا سوگند، آن را نه به جهت دلبستگى به دنيا مى پذيرم و نه به سبب بيم از مرگ ، وا مى گذارم .
آن گاه در روز دهم شوّال ، با وى بيعت كردند . و به وى ذو ثَفَنات (داراى پينه ها) مى گفتند .
سپس در خانه شريح بن اوفى عبسى گرد آمدند .
ابن وهب گفت : به سرزمينى روان گرديم و در آن گرد آييم تا حكم خدا را جارى كنيم ، كه شما اهل حقّيد .
شريح گفت : به مدائن مى رويم و در آن جا فرود مى آييم و بر دروازه هاى آن مسلّط مى شويم و ساكنانش را از آن بيرون مى كنيم و به برادرانمان از اهل بصره پيغام مى دهيم و آنان به يارى ما مى شتابند .
زيد بن حُصَين گفت : همانا اگر همه با هم حركت كنيد ، در تعقيبتان بر مى آيند . پس پراكنده و پنهان حركت كنيد! و امّا مدائن ؛ در آن جا كسانى هستند كه شما را باز خواهند داشت . پس به حركت درآييد تا بر كناره پل نهروان فرود آييد و در آن جا ، به برادران بصرى خود نامه بنگاريد .
گفتند : رأى ، همين است .
عبد اللّه بن وَهْب به همفكران بصرى شان نامه نوشت و آنان را از تصميمى كه گرفته بودند ، آگاه كرد و ايشان را برانگيخت كه به جمعشان بپيوندند . سپس نامه را به سوى آنان فرستاد . آنها به وى پاسخ دادند كه به آن جمع خواهند پيوست .
آن گاه كه عزم حركت كردند ، شبانگاهش را به عبادت پرداختند . و آن هنگام ، شب جمعه و [ از پسِ آن] روز جمعه بود . روز شنبه آهنگ حركت كردند . پس شريح بن اوفى عبسى به حركت درآمد ، حال آن كه اين سخن خداى فرازمند را تلاوت مى كرد : «ترسان و نگران ، از شهر بيرون شد . گفت : اى پروردگار من! مرا از ستمكاران رهايى بخش . چون به جانب مَديَن روان شد ، گفت : شايد پروردگار من مرا به راه راست رهبرى كند» .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
426

3 / 6

بَيعَتُهُم عَبدَ اللّهِ بنَ وَهبٍ

۲۶۸۹.تاريخ الطبري عن عبد الملك بن أبي حرّة :إنَّ عَلِيّا لَمّا بَعَثَ أبا موسى لِاءِنفاذِ الحُكومَةِ لَقِيَتِ الخَوارِجُ بَعضُها بَعضا ، فَاجتَمَعوا في مَنزِلِ عَبدِ اللّهِ بنِ وَهَبٍ الرّاسِبِيِّ ، فَحَمِدَ اللّهَ عَبدُ اللّهِ بنُ وَهبٍ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : أمّا بَعدُ ، فَوَاللّهِ مايَنبَغي لِقَومٍ يُؤمِنونَ بِالرَّحمنِ ويُنيبونَ إلى حُكمِ القُرآنِ أن تَكونَ هذِهِ الدّنيَا ـ الَّتِي الرِّضا بِها وَالرُّكونُ بِها وَالإِيثارُ إيّاها عَناءٌ وتَبارٌ ـ آثَرَ عِندَهُم مِنَ الأَمرِ بِالمَعروفِ ، وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ ، وَالقَولِ بِالحَقِّ ، وإن مُنَّ وضُرَّ فَإِنَّهُ مَن يُمَنُّ ويُضَرُّ في هذِهِ الدُّنيا فَإِنَّ ثوابَهُ يَومَ القيامَةِ رِضوانُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ وَالخُلودُ في جَنّاتِهِ . فَاخرُجوا بِنا إخوانَنا مِن هذِهِ القَريَةِ الظّالِمِ أهلُها إلى بَعضِ كُوَرِ الجِبالِ ، أو إلى بَعضِ هذِهِ المَدائِنِ ، مُنكِرينَ لِهذِهِ البِدَعِ المُضِلَّةِ .
فَقالَ لَهُ حُرقوصُ بنُ زُهَيرٍ : إنَّ المَتاعَ بِهذِهِ الدُّنيا قَليلٌ ، وإنَّ الفِراقَ لَها وَشيكٌ ، فَلا تَدعُوَنَّكُم زينَتُها وبَهجَتُها إلَى المُقامِ بِها ، ولا تَلفِتَنَّكُم عَن طَلَبِ الحَقِّ ، وإنكارِ الظُّلمِ ، فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوا وَالَّذينَ هُم مُحسِنونَ .
فَقالَ حَمزَةُ بنُ سِنانٍ الأَسدِيُّ : يا قَومُ ! إنَّ الرَّأيَ ما رَأَيتُم ، فَوَلّوا أمرَكُم رَجُلاً مِنكُم ، فَإِنَّهُ لابُدَّ لَكُم مِن عِمادٍ وسِنادٍ ورايَةٍ تَحُفّونَ بِها ، وتَرجِعونَ إلَيها . فَعَرَضوها عَلى زَيدِ بنِ حُصَينٍ الطاّئِيِّ ، فَأَبى ، وعَرَضوها عَلى حُرقوصِ بنِ زُهَيرٍ ، فَأَبى ، وعَلى حَمزَةَ بنِ سِنانٍ وشُرَيحِ بنِ أوفَى العَبِسيِّ ، فَأَبَيا ، وعَرَضوها عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ وَهبٍ ، فَقالَ: هاتوها ، أما وَاللّهِ لا آخُذُها رَغبَةً فِي الدُّنيا ، ولا أدَعُها فَرَقا ۱ مِنَ المَوتِ . فَبايَعوهُ لِعَشرٍ خَلَونَ مِن شَوّالٍ ، وكانَ يُقالُ لَهُ : ذُو الثَّفِناتِ .
ثُمَّ اجتَمَعوا في مَنزِلِ شُرَيحِ بنِ أوفَى العَبسِيِّ ، فَقالَ ابنُ وَهبٍ : اِشخَصوا بِنا إلى بَلدَةٍ نَجتَمِعُ فيها لِاءِنفاذِ حُكمِ اللّهِ ، فَإِنَّكُم أهلُ الحَقِّ .
قالَ شُرَيحٌ : نَخرُجُ إلَى المَدائِنِ فَنَنزِلُها ، ونَأخُذُ بِأَبوابِها ، ونُخرِجُ مِنها سُكّانَها ، ونَبعَثُ إلى إخوانِنا مِن أهلِ البَصرَةِ فَيَقدَمونَ عَلَينا .
فَقالَ زَيدُ بنُ حُصَينٍ : إنَّكُم إن خَرَجتُم مُجتَمِعينَ اتُّبِعتُم ، ولكِنِ اخرُجوا وُحدانا مُستَخفينَ ، فَأَمَّا المَدائِنُ فَإِنَّ بِها مَن يَمنَعُكُم ، ولكِن سيروا حَتّى تَنزِلوا جِسرَ النَّهرَوانِ وتُكاتِبوا إخوانَكُم مِن أهلِ البَصرَةِ . قالوا : هذَا الرَّأيُ .
وكَتَبَ عَبدُ اللّهِ بنُ وَهبٍ إلى مَن بِالبَصرَةِ مِنهُم يُعلِمُهُم مَا اجتَمَعوا عَلَيهِ ، ويَحُثُّهُم عَلَى اللِّحاقِ بِهِم ، وسَيَّرَ الكِتابَ إلَيهِم ، فَأَجابوهُ أنَّهُم عَلَى اللِّحاقِ بِهِ .
فَلَمّا عَزَموا عَلَى المَسيرِ تَعَبَّدوا لَيلَتَهُم ؛ وكانَت لَيلَةُ الجُمُعَةِ ويَومُ الجُمُعَةِ ، وساروا يَومَ السَّبتِ ، فَخَرَجَ شُرَيحُ بنُ أوفَى العَبسِيُّ وهُوَ يَتلو قَولَ اللّهِ تَعالى : «فَخَرَجَ مِنْهَا خَآئِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّــلِمِينَ * وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَآءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّى أَن يَهْدِيَنِى سَوَآءَ السَّبِيلِ»۲ . ۳

1.الفَرَق : الخوف والفزع (النهاية : ج ۳ ص ۴۳۸ «فرق») .

2.القصص : ۲۱ و ۲۲ .

3.تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۷۴ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۹۸ ، الأخبار الطوال : ص ۲۰۲ نحوه وفيه «حمزة بن سيّار ويزيد بن حصين» بدل «حمزة بن سنان وزيد بن حصين» وراجع أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۱۳۷ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: حسینی، سید ابوالقاسم؛ محدثی، جواد
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 62579
صفحه از 604
پرینت  ارسال به