3 / 7
كشته شدن ابن خَبّاب و زن باردارش به دست خوارج
۲۶۹۰.مسند ابن حنبلـ به نقل از ايّوب از حميد بن هلال ، از مردى از عبد قيس كه در زمره خوارج بود و سپس از آنان جدا شدـ: [ خوارج] به روستايى وارد شدند . پس عبد اللّه بن خَبّاب ، وحشت زده و در حالى كه ردايش را مى كشيد ، برون آمد . گفتند : بيمناك نشدى؟
گفت : به خدا سوگند ، شما مرا به بيم افكنديد!
گفتند : تو عبد اللّه پسر خبّاب هستى كه صحابى پيامبر خدا بود؟
گفت : آرى .
گفتند : آيا از پدرت حديثى شنيده اى كه او از پيامبر خدا روايت كرده باشد تا براى ما بازگويى؟
گفت : آرى . شنيدم از پيامبر خدا روايت مى كرد كه وى از فتنه اى ياد كرد كه در آن ، هر كس فرو نشيند ، بهتر از آن است كه بِايستد ؛ و آن كه بايستد ، بهتر از آن كه راه رود ؛ و آن كه راه رود ؛ بهتر از آن كه بدود . [ و روايت مى كرد كه ]پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اگر آن فتنه را دريافتى ، بنده اى مقتول باش» .
[ ايّوب گفت :] آنچه من از اين گفتار مى فهمم ، اين است : بنده اى قاتل مباش .
گفتند : تو ، خود ، شنيدى كه پدرت اين سخن را از پيامبر خدا روايت مى كرد؟
گفت : آرى .
پس او را بر كناره نهر آوردند و گردنش را زدند . آن گاه ، خون او چندان باريك و يكْ رشته روان شد كه گويا بند كفش است . سپس زنش را كه جنين در رَحِم داشت ، شكم دريدند .