493
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

۲۷۳۱.صحيح مسلم ، عبد الرزّاقـ به نقل از بُسْر بن سعيد ، از عبد اللّه بن ابى رافع ـ: راوى (عبيد اللّه ) با على بن ابى طالب عليه السلام همراه بوده [ و ديده است] كه خوارج به حركت درآمده ، گفتند : حكم ، تنها از آنِ خداست!
على عليه السلام گفت : «اين ، گفتارى است حق كه از آن ، باطل قصد شده است . همانا پيامبر خدا مردمى را وصف فرموده كه نشانه شان را در اين گروه مى بينم : حق را بر زبان مى رانند و حق از اين عضو ايشان (به دهانش اشاره كرد) در نمى گذرد . يكى از آنها منفورترينِ مردمان نزد خداست ، مردى است سياه كه يكى از دستانش همانند سر پِستان گوسفند يا برآمدگى پستان [ زن ]است» .
چون على بن ابى طالب عليه السلام آنان را كُشت ، گفت : «نظر اندازيد!» . نظر انداختند و نشانى [ از آن مرد ]نيافتند .
گفت : «باز گرديد [ و نظر اندازيد]! به خدا سوگند ، من نه دروغ گفته ام و نه به من دروغ گفته شده» ـ و اين سخن را دو يا سه بار گفت ـ . سپس او را در ويرانه اى يافتند و آوردند تا در مقابل على عليه السلام قرار دادند .
عبيد اللّه گفت : و من، گواه اين حال ايشان و گفتار على عليه السلام درباره آنان بودم .

۲۷۳۲.مروج الذّهب :از سپاه على عليه السلام ، كسانى كه كشته شدند ، نُه تن بودند و از خوارج ، جز ده تن زنده نماندند . على عليه السلام بر آن قوم درآمد كه پيش تر چهار هزار تن بودند و ذو ثُدَيّه ناقصْ دست در ميانشان بود و اينك جز همان ده تن كه ياد كرديم ، كسى از آنان زنده نبود .
على عليه السلام فرمان داد تا آن ناقصْ دست را بيابند . او را پى جُستند ، ولى نيافتندش! على عليه السلام كه از نيافتن وى اندوهگين به نظر مى آمد ، برخاست و به سوى كشتگانى رفت كه روى هم افتاده بودند . سپس گفت : «اينها را كنار زنيد [ و او را بيابيد]» .
از راست و چپ ، كنارشان زدند و او را بيرون آوردند .
على عليه السلام گفت : «اللّه اكبر! بر محمّد صلى الله عليه و آله دروغ نبستم . همانا اين ، همان ناقصْ دستى است كه دستش استخوان ندارد و سر آن ، برآمدگى اى همچون پستان زن است و پنج يا هفت مو بر آن رُسته كه سرِ آنها خميده است» . سپس گفت : «او را نزدِ من آوريد!» .
آن گاه به بازويش نگريست و گوشتى متراكم بر شانه اش ديد ، همانند پستان زن ، كه موهاى سياهى بر آن رُسته بود . هر گاه آن قطعه گوشت را مى كشيدى ، كِش مى آمد و به كف دست ديگرش مى رسيد و وقتى رهايش مى كردى به طرف شانه اش بر مى گشت . پس على عليه السلام پاى خم كرد و فرود آمد و خداوند را سجده نهاد .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
492

۲۷۳۱.صحيح مسلم عن بسر بن سعيد عن عبيد اللّه بن أبي رافع :إنَّ الحَرَورِيَّةَ لَمّا خَرَجَت ـ وهُوَ مَعَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ رضى الله عنه ـ قالوا : لا حُكمَ إلّا للّهِِ .
قالَ عَلِيٌّ : كَلِمَةُ حَقٍّ اُريدَ بِها باطِلٌ ، إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَصَفَ ناسا إنّي لَأَعرِفُ صِفَتَهُم في هؤُلاءِ ، يَقولونَ الحَقَّ بِأَلسِنَتِهِم لا يَجوزُ هذا مِنهُم ـ وأشارَ إلى حَلقِهِ ـ مِن أبغَضِ خَلقِ اللّهِ إلَيهِ مِنهُم أسوَدُ ، إحدى يَدَيهِ طُبيُ شاةٍ أو حَلَمَةُ ثَديٍ .
فَلَمّا قَتَلَهُم عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ رضى الله عنه قالَ : اُنظُروا ، فَنَظَروا فَلَم يَجِدوا شَيئا .
فَقالَ : اِرجِعوا ، فَوَاللّهِ ! ما كَذَبتُ ولا كُذِّبتُ ـ مَرَّتَينِ أو ثَلاثا ـ ثُمَّ وَجَدوهُ في خَرِبَةٍ ، فَأَتَوا بِهِ حَتّى وَضَعوهُ بَينَ يَدَيهِ .
قالَ عُبَيدُ اللّهِ : وأنَا حاضِرٌ ذلِكَ مِن أمرِهِم ، وقَولِ عَلِيٍّ فيهِم . ۱

۲۷۳۲.مروج الذهب :كانَ جُملَةُ مَن قُتِلَ مِن أصحابِ عَلِيٍّ تِسعَةً ، ولَم يُفلِت مِن الخَوارِجِ إلّا عَشَرَةٌ ، وأتى عَلِيٌّ عَلَى القَومِ ، وهُم أربَعَةُ آلافٍ ، فيهِمُ المُخدَجُ ذُو الثُّدَيَّةِ إلّا مَن ذَكَرنا مِن هؤُلاءِ العَشَرَةِ .
وأمَرَ عَلِيٌّ بِطَلَبِ المُخدَجِ ، فَطَلَبوهُ ، فَلَم يَقدِروا عَلَيهِ ، فَقامَ عَلِيٌّ وعَلَيهِ أثَرُ الحُزنِ لِفَقدِ المُخدَجِ ، فَانتَهى إلى قَتلى بَعضُهُم فَوقَ بَعضٍ .
فَقالَ : اُفرُجوا . فَفَرَجوا يَمينا وشِمالاً وَاستَخرَجوهُ .
فَقالَ عَلِيٌّ رضى الله عنه : اللّهُ أكبَرُ ، ما كَذَبتُ عَلى مُحَمَّدٍ ، وإنَّهُ لَناقِصُ اليَدِ لَيسَ فيها عَظمٌ ، طَرَفُها حَلَمَةٌ مِثلُ ثَديِ المَرأَةِ ، عَلَيها خَمسُ شَعَراتٍ أو سَبعٌ ، رُؤوسُها مُعَقَّفَةٌ ، ثُمَّ قالَ : اِيتُوني بِهِ .
فَنَظَرَ إلى عَضُدِهِ ، فَإِذا لَحمٌ مُجتَمَعٌ عَلى مِنكِبِهِ كَثَديِ المَرأَةِ عَلَيهِ شَعَراتٌ سودٌ إذا مُدَّتِ اللَّحمَةُ امتَدَّت ، حَتّى تُحاذِيَ بَطنَ يَدِهِ الاُخرى ، ثُمَّ تَترَكُ فَتَعودُ إلى مَنكِبِهِ . فَثَنى رِجلَهُ ونَزَلَ ، وخَرَّ للّهِِ ساجِدا . ۲

1.صحيح مسلم : ج ۲ ص ۷۴۹ ح ۱۵۷ ، تاريخ بغداد : ج ۱۰ ص ۳۰۵ الرقم ۵۴۵۳ .

2.مروج الذهب : ج ۲ ص ۴۱۷ وراجع سنن أبي داوود : ج ۴ ص ۲۴۴ ح ۴۷۶۸ و ص ۲۴۵ ح ۴۷۶۹ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۲۳۰ ح ۸۴۸ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: حسینی، سید ابوالقاسم؛ محدثی، جواد
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 75080
صفحه از 604
پرینت  ارسال به