۲۷۳۱.صحيح مسلم ، عبد الرزّاقـ به نقل از بُسْر بن سعيد ، از عبد اللّه بن ابى رافع ـ: راوى (عبيد اللّه ) با على بن ابى طالب عليه السلام همراه بوده [ و ديده است] كه خوارج به حركت درآمده ، گفتند : حكم ، تنها از آنِ خداست!
على عليه السلام گفت : «اين ، گفتارى است حق كه از آن ، باطل قصد شده است . همانا پيامبر خدا مردمى را وصف فرموده كه نشانه شان را در اين گروه مى بينم : حق را بر زبان مى رانند و حق از اين عضو ايشان (به دهانش اشاره كرد) در نمى گذرد . يكى از آنها منفورترينِ مردمان نزد خداست ، مردى است سياه كه يكى از دستانش همانند سر پِستان گوسفند يا برآمدگى پستان [ زن ]است» .
چون على بن ابى طالب عليه السلام آنان را كُشت ، گفت : «نظر اندازيد!» . نظر انداختند و نشانى [ از آن مرد ]نيافتند .
گفت : «باز گرديد [ و نظر اندازيد]! به خدا سوگند ، من نه دروغ گفته ام و نه به من دروغ گفته شده» ـ و اين سخن را دو يا سه بار گفت ـ . سپس او را در ويرانه اى يافتند و آوردند تا در مقابل على عليه السلام قرار دادند .
عبيد اللّه گفت : و من، گواه اين حال ايشان و گفتار على عليه السلام درباره آنان بودم .
۲۷۳۲.مروج الذّهب :از سپاه على عليه السلام ، كسانى كه كشته شدند ، نُه تن بودند و از خوارج ، جز ده تن زنده نماندند . على عليه السلام بر آن قوم درآمد كه پيش تر چهار هزار تن بودند و ذو ثُدَيّه ناقصْ دست در ميانشان بود و اينك جز همان ده تن كه ياد كرديم ، كسى از آنان زنده نبود .
على عليه السلام فرمان داد تا آن ناقصْ دست را بيابند . او را پى جُستند ، ولى نيافتندش! على عليه السلام كه از نيافتن وى اندوهگين به نظر مى آمد ، برخاست و به سوى كشتگانى رفت كه روى هم افتاده بودند . سپس گفت : «اينها را كنار زنيد [ و او را بيابيد]» .
از راست و چپ ، كنارشان زدند و او را بيرون آوردند .
على عليه السلام گفت : «اللّه اكبر! بر محمّد صلى الله عليه و آله دروغ نبستم . همانا اين ، همان ناقصْ دستى است كه دستش استخوان ندارد و سر آن ، برآمدگى اى همچون پستان زن است و پنج يا هفت مو بر آن رُسته كه سرِ آنها خميده است» . سپس گفت : «او را نزدِ من آوريد!» .
آن گاه به بازويش نگريست و گوشتى متراكم بر شانه اش ديد ، همانند پستان زن ، كه موهاى سياهى بر آن رُسته بود . هر گاه آن قطعه گوشت را مى كشيدى ، كِش مى آمد و به كف دست ديگرش مى رسيد و وقتى رهايش مى كردى به طرف شانه اش بر مى گشت . پس على عليه السلام پاى خم كرد و فرود آمد و خداوند را سجده نهاد .