7 / 10
سياست امام درباره زخميان و غنيمت ها
۲۷۴۱.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد الملك بن ابى حرّه ـ: على عليه السلام شمارى از ايشان را كه هنوز رمقى داشتند ، فرا خوانْد . چهارصد تن را يافتيم . على عليه السلام فرمان داد كه به طوايف خويش بازگردانده شوند و گفت : «آنان را با خود همراه بَريد و مداواشان كنيد . هر گاه بهبود يافتند ، به كوفه رسانيدشان ؛ و آنچه را در اردوگاهشان يافت مى شود ، بر گيريد» .
جنگ افزار و چارپايان و متاعى را كه براى جنگ با وى همراه داشتند ، ميان مسلمانان تقسيم كرد و كالاها و بندگان و كنيزان را ، چون بازآمد ، به صاحبانشان بازگردانْد .
7 / 11
خطبه امام ، هنگام فراغت يافتن از نبرد با خوارج
۲۷۴۲.كنز العمّالـ به نقل از عبد الملك بن قريب ـ: از علاء بن زياد اَعرابى شنيدم كه از پدرش نقل مى كرد : پس از آشوب و فراغت يافتن از [ نبرد ]نهروان ، امير مؤمنان على بن ابى طالب بر منبر كوفه فراز آمد و خداى را ستايش گفت . آن گاه ، گريه راه سخن را بر او بست و آن قدر گريست كه اشك ، ريشش را فرا گرفت و از آن جارى شد . سپس ريشش را پاك كرد و قطره هايى از اشكش بر شمارى از افراد فرو افتاد . و ما مى گفتيم : همانا هر كس اين اشك ها بر او چكيده باشد ، خداوند ، پيكرش را بر آتش حرام مى كند .
آن گاه گفت : «اى مردم! همانند آن كس نباشيد كه بدون عمل ، آرزومندِ آخرت است و با بلندْ آرزويى ، توبه را به تأخير مى افكنَد ؛ همچون زاهدان درباره دنيا سخن مى گويَد و همانند دنياگرايان در آن رفتار مى كند ؛ اگر از دنيا بهره داده شود ، سير نمى گردد و اگر از آن بازداشته شود ، قناعت نمى ورزد ؛ از سپاس گزاردن براى آنچه به او داده شده ، ناتوان است و از آنچه مانده ، زياده را مى طلبد ؛ امر مى كند و خود اهل عمل به آن نيست ، و نهى مى كند و خود از آن دست نمى شويد ؛ شايستگان را دوست دارد و رفتار ايشان را انجام نمى دهد و ستمگران را دشمن مى شمارد و خود از آنان است ؛ بر پايه گمانش نفسش بر او چيره مى شود و او بر پايه يقينش بر نَفْسش چيره نمى گردد ؛ اگر بى نيازى يابد ، فريفته مى شود ؛ اگر بيمار گردد ، در اندوه فرو مى رود ؛ اگر به فقر افتد ، به يأس و سستى دچار مى شود ؛ پس او ميان گناه و نعمت مى چرد ؛ عافيت مى يابد و شكر به جا نمى آورَد ؛ مبتلا مى شود و صبر نمى ورزد ، گويى آن كس كه از مرگ بيم داده شده غيرِ اوست و آن كه [ به بهشت] وعده و [ از عذاب ]پرهيز داده شده ، كسى جز اوست .
اى آماج هاى بلاها! اى كه در بند مرگيد! اى جام[ هاى ]بيمارى ها! اى غارت شده[ هاى ]روزگاران! اى بار[ هاى ]گرانِ روزگار! اى ميوه[ هاى ]زمان! اى نور[ هاى ]شب و روز! اى گُنگ[ ها] در برابر حجّت ها! اى آن[ ها] كه فتنه ها ايشان را در خود فرو برده اند و ميان آن و معرفت حقيقىِ عبرت ها ، فاصله افكنده اند!
مى گويم : آن كه نجات يافت ، جز به معرفت نَفْس خويش نجات نيافته ؛ و آن كه هلاك شد ، جز زير دست نَفْس خود هلاك نگشته است. خداوند فرازمند گفت: «اى ايمان آورندگان! خود و خاندانتان را از آتش دور داريد » . خدا ما و شما را از كسانى گردانَد كه اندرز را مى شنوند و مى پذيرند ، و به عمل فرا خوانده مى شوند و عمل مى كنند .