531
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

ر . ك : ج 7 ص 135 (غارت سفيان بن عوف) .

1 / 2

نكوهش امام،ياران خودرابه خاطربى ميلى براى رفتن به سوى شام

۲۷۵۱.الغاراتـ به نقل از قيس بن سكن ـ: در مَسكِن ۱ بوديم كه شنيدم على عليه السلام مى گفت:
«اى گروه مهاجران! «وارد سرزمين مقدّسى شويد كه خداوند برايتان نوشته است و باز نگرديد كه زيانكار خواهيد شد» ».
با درنگ و اين پا و آن پا كردن، گفتند: سرما شديد است ـ كه جنگشان زمستان بود ـ . حضرت فرمود: «آنان نيز مثل شما سردشان مى شود» .
آنان اقدامى نكردند و روى برتافتند. چون امام عليه السلام رفتارشان را ديد، فرمود: «اُف بر شما! اين روشى است كه بر شما جارى است».

۲۷۵۲.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابى ودّاك ـ: پس از واقعه نهروان، چون مردم تمايلى براى رفتن به سوى شام نشان ندادند، على عليه السلام به آنان روى آورد و در نُخيله فرودشان آورد و به مردم فرمان داد كه در لشكرگاه خود باشند و خود را آماده جهاد كنند و با زنان و فرزندانشان كم تر ديدار كنند ، تا آنان را به سوى دشمنشان كوچ دهد.
اين رأى و تصميم ، درست بود ـ اگر عمل مى كردند ـ ؛ ولى آنان عمل نكردند و به تدريج گريخته ، به كوفه وارد شدند و آن حضرت را با گروهى اندك از سرشناسان باقى گذاشتند و لشكرگاه خالى شد. نه آنان كه وارد كوفه شدند ، دوباره نزد امام برگشتند، نه آنان كه با وى مانده بودند ، صبر كردند. چون چنين ديد، وارد كوفه شد.
نصر بن مزاحم گويد : در كوفه براى مردم خطبه خواند و اين نخستين سخنرانى وى پس از بازگشت از جنگ خوارج بود. فرمود:
«اى مردم! آماده پيكار با گروهى شويد كه در جهاد با آنان، قرب پروردگار عز و جل است و دست يافتن به وسيله نزد او ؛ گروهى سرگردانندگان از حق كه آن را نمى بينند، خوگرفتگان به جور و ستم كه از آن برنمى گردند، گروهى دور از قرآن و جدا از دين، سرگشته در طغيان و حيرت زده در امواج گم راهى. تا مى توانيد [ براى مبارزه با آنان ]نيرو و مَركب فراهم آوريد و بر خدا توكّل كنيد كه خدا براى پشتيبانى شما كافى است».
آنان (سپاه على عليه السلام ) نه كوچيدند، نه پراكنده شدند. [ على عليه السلام ] آنان را چند روز وا گذاشت . سپس در خطابه اى به آنان فرمود:
«اُف بر شما! از ملامت شما به ستوه آمدم. آيا زندگى دون را به جاى آخرت ، و ذلّت را به جاى عزّت پسنديده ايد؟ هرگاه به جهاد با دشمنتان فرا مى خوانم ، چشمانتان [از اضطراب ]مى چرخد، گويا در سختى مرگ و سرمستىِ پريشانى به سرمى بريد. راه سخنم بر شما بسته مى شود و حيران مى شويد . گويا دل هايتان ديوانه گشته و نمى فهميد. شما هرگز امين مورد اعتماد و تكيه گاه استوار نبوده ايد ، و نه يارانى ويژه و پرتوان كه نيازى به شما افتد. شما جز مثل شتران بى ساربان نيستيد كه از هر سو گردآورى شوند، از سوى ديگر پراكنده گردند.
به خدا سوگند، براى افروختن آتش نبرد، بد مردمانى هستيد! با شما حيله مى كنند و نيرنگ نمى زنيد، شهرهاى اطراف شما را مى كاهند و نمى شوريد، دشمنانتان از شما غافل نيستند و شما در خواب غفلتيد . به خدا سوگند ، آنان كه يكديگر را يارى نكنند مغلوب اند. به خدا سوگند ، چنين مى پندارم كه اگر شعله جنگ برافروزد و آتش مرگ داغ شود، آن گونه كه سر از بدن جدا مى شود، شما از اطراف پسر ابوطالب جدا شويد.
به خدا سوگند ، هركس زمينه ساز تسلّط دشمن شود كه دشمن، گوشت او را از استخوان جدا كند و استخوانش را بشكند و پوستش را بكَند، درماندگى اش بس بزرگ و قلبش بس ناتوان خواهد بود. پس تو [ اى شنونده ،] اگر مى خواهى همو باش . امّا من، به خدا سوگند ، پيش از آن كه چنين فرصتى به دشمن دهم ، ضربت شمشير مشرفى ۲ خواهد بود ؛ ضربتى كه پاره هاى استخوان سر بپرد و بازوها و قدم ها قطع شود و پس از آن، آنچه خدا بخواهد ، مى كند.
اى مردم! همانا شما را بر من حقّى و مرا بر شما حقّى است. حقّ شما بر من عبارت است از: خيرخواهى براى شما، افزايش درآمدهاى عمومى شما، آموزش شما تا جاهل نمانيد و تأديب شما تا بياموزيد. امّا حقّ من بر شما وفاى به بيعت، خيرخواهى در حضور و پشتِ سر، اجابتِ دعوت و اطاعت فرمان است. شما در پستى ، شيران نافرمانيد و در جنگ و سختى ، روبهان حيله گر. مرد جنگى بيدار است. آگاه باشيد، آن كه مغلوب شود، از پاى درآمده، غارت مى گردد.

1.نام جايى در كوفه نزديك اَوانا در ساحل نهر دُجيل كه نبردى ميان عبدالملك مروان و مصعب بن زبير در آن جا رخ داد و مصعب كشته شد. قبر او هم در آن جاست (معجم البلدان : ج ۵ ص ۱۲۷) .

2.نام منطقه اى كه شمشيرهاى برّان منسوب به آن جاست. (م)


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
530

راجع : ج 7 ص 134 (غارة سفيان بن عوف) .

1 / 2

ذَمُّ الإِمامِ أصحابَهُ لَمّا كَرِهُوا المَسيرَ إلَى الشّامِ

۲۷۵۱.الغارات عن قيس بن السكن :سَمِعتُ عَلِيّا عليه السلام يَقولُ ونَحنُ بِمَسكِنٍ :
يا مَعشَرَ المُهاجِرينَ ! «ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِى كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّواْ عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَـسِرِينَ»۱ . فَتَلَكَّؤوا ، وقالوا : البَردُ شَديدٌ ، وكانَ غَزاتُهُم فِي البَردِ .
فَقالَ عليه السلام : إنَّ القَومَ يَجِدونَ البَردَ كَما تَجِدونَ . قالَ : فَلَم يَفعَلوا وأبَوا ، فَلَمّا رَأى ذلِكَ مِنهُم قالَ : اُفٍّ لَكُم ! إنَّها سُنَّةٌ جَرَت عَلَيكُم . ۲

۲۷۵۲.شرح نهج البلاغة عن أبي ودّاك :لَمّا كَرِهَ القَومُ المَسيرَ إلَى الشّامِ عَقيبَ واقِعَةِ النَّهرَوانِ أقبَلَ بِهِم أميرُ المُؤمِنينَ ، فَأَنزَلَهُمُ النُّخَيلَةَ ، وأمَرَ النّاسَ أن يَلزِموا مُعَسكَرَهُم ويُوَطِّنوا عَلَى الجِهادِ أنفُسَهُم ، وأن يُقِلّوا زِيارَةَ النِّساءِ وأبنائِهِم حَتّى يَسيرَ بِهِم إلى عَدُوِّهِم ، وكانَ ذلِكَ هُوَ الرَّأيُ لَو فَعَلوهُ ، لكِنَّهُم لَم يَفعَلوا ، وأقبَلوا يَتَسَلَّلونَ ويَدخُلونَ الكوفَةَ ، فَتَرَكوهُ عليه السلام وما مَعَهُ مِنَ النّاسِ إلّا رِجالٌ مِن وُجوهِهِم قَليلٌ ، وبَقِيَ المُعَسكَرُ خالِياً ، فَلا مَن دَخَلَ الكوفَةَ خَرَجَ إلَيهِ ، ولا مَن أقامَ مَعَهُ صَبَرَ ، فَلَمّا رَأى ذلِكَ دَخَلَ الكوفَةَ .
قالَ نَصرُ بنُ مُزاحِمٍ : فَخَطَبَ النّاسَ بِالكوفَةِ ، وهِيَ أَوَّلُ خُطبَةٍ خَطَبَها بَعدَ قُدومِهِ مِن حَربِ الخَوارِجِ ، فَقالَ :
أيُّهَا النّاسُ ! استَعِدّوا لِقِتالِ عَدُوٍّ في جِهادِهِمُ القُربَةُ إلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، ودَركُ الوَسيلَةِ عِندَهُ ؛ قَومٍ حَيارى عَنِ الحَقِّ لا يُبصِرونَهُ موزَعِينَ ۳ بِالجَورِ وَالظُّلمِ لا يَعدِلونَ بِهِ ، جُفاةٍ عَنِ الكِتابِ ، نُكبٍ عَنِ الدّينِ ، يَعمَهونَ ۴ فِي الطُّغيانِ ، ويَتَسَكَّعونَ في غَمرَةِ الضَّلالِ ، فَأَعِدّوا لَهُم ما استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ ومِن رِباطِ الخَيلِ وتَوَكَّلوا عَلَى اللّهِ ، وكفى بِاللّهِ وَكيلاً .
قالَ : فَلَم يَنفِروا ولَم يَنشَروا ۵ ، فَتَرَكَهُم أيّاماً ، ثُمَّ خَطَبَهُم فَقالَ ۶ : اُفٍّ لَكُم ! لَقَد سَئِمتُ عِتابَكُم ! أ رَضيتُم بِالحَياةِ الدُّنيا مِنَ الآخِرَةِ عِوَضا ، وبِالذُّلِّ مِنَ العِزِّ خَلَفا ؟ إذا دَعَوتُكُم إلى جِهادِ عَدُوِّكُم دارَت أعيُنُكُم ، كَأَنَّكُم مِنَ المَوتِ في غَمرَةٍ ، ومِنَ الذُّهولِ في سَكرَةٍ . يَرتَجُّ عَلَيكُم حِواري فَتَعمَهونَ ، فَكَأَنَّ قُلوبَكُم مَألوسَةٌ ، فَأَنتُم لا تَعقِلونَ ، ما أنتُم لي بِثِقَةٍ سَجيسَ اللَّيالي ، وما أنتُم بِرُكنٍ يُمالُ بِكُم ، ولا زَوافِرَ ۷ عِزٍّ يُفتَقَرُ إلَيكُم . ما أنتُم إلّا كَإِبلٍ ضَلَّ رُعاتُها ، فَكُلَّما جُمِعَت مِن جانِبٍ انتَشَرَت مِن آخَرَ .
لَبِئسَ ـ لَعَمرُ اللّهِ ـ سَعرُ نارِ الحَربِ أنتُم ! تُكادونَ ولا تَكيدونَ ، وتُنتَقَصُ أطرافُكُم فَلا تَمتَعِضونَ ، لا يُنامُ عَنكُم وأنتُم في غَفلَةٍ ساهونَ ، غُلِبَ وَاللّهِ المُتَخاذِلونَ ! وَايمُ اللّهِ إنّي لَأَظُنُّ بِكُم أن لَو حَمِس الوَغىُ ، وَاستَحَرَّ المَوتُ ، قَد انفَرَجتُم عَنِ ابنِ أبي طالِبٍ انفِراجَ الرَّأسِ .
وَاللّهِ إنَّ امرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِن نَفسِهِ يَعرُقُ لَحمَهُ ، ويَهشِمُ عَظمَهُ ، ويَفري جِلدَهُ ، لَعَظيمٌ عَجَزُهُ ، ضَعيفٌ ما ضَمَّت عَلَيهِ جَوانِحُ صَدرِهِ .
أنتَ فَكُن ذاكَ إن شِئتَ ؛ فَأَمّا أنَا فَوَاللّهِ دونَ أن اُعطِيَ ذلِكَ ضَربٌ بِالمُشرِفِيَّةِ تَطيرُ مِنهُ فِراشُ الهامِ ، وتَطيحُ السَّواعِدُ وَالأَقدامُ ، ويَفعَلُ اللّهُ بَعدَ ذلِكَ ما يَشاءُ .
أيُّهَا النّاسُ ، إنَّ عَلَيكُم حَقّا ، ولَكُم عَلَيَّ حَقٌّ ؛ فَأَمّا حَقُّكُم عَلَيَّ فَالنَّصيحَةُ لَكُم ، وتَوفيرُ فَيئِكُم عَلَيكُم ، وتَعليمُكُم كَيلا تَجهَلوا ، وتَأديبُكُم كَيما تَعَلَّموا . وأمّا حَقّي عَلَيكُم فَالوَفاءُ بِالبَيعَةِ ، وَالنَّصيحَةُ فِي المَشهَدِ وَالمَغيبِ ، وَالإِجابَةُ حينَ أدعوكُم ، وَالطّاعَةُ حينَ آمُرُكُم .
أنتُم اُسودُ الشَّرى فِي الدَّعَةِ ، وثَعالِبُ رَوّاغَةٌ حينَ البَأسِ . إنَّ أخَا الحَربِ اليَقظانُ . ألا إنَّ المَغلوبَ مَقهورٌ ومَسلوبٌ . ۸

1.المائدة : ۲۱ .

2.الغارات : ج ۱ ص ۲۶ ؛ شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۱۹۳ نحوه .

3.مُوْزَع به : أي مولَع به ، وقد اُوزع بالشيء : إذا اعتاده ، وأكثر منه (النهاية : ج ۵ ص ۱۸۱ «وزع») .

4.العَمَه : التحيّر والتردّد . والعَمَهُ في الرأي ، والعَمَى في البصر (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۵۱۹ «عمه») .

5.يُقال : جاء القوم نَشَراً ؛ أي منتشرين متفرّقين (النهاية : ج ۵ ص ۵۵ «نشر») .

6.من هنا إلى آخر الخطبة نقلناه من نهج البلاغة : الخطبة ۳۴ .

7.زوافر : جمع زافرة ، وزافرة الرجل : أنصاره وخاصّته (النهاية : ج ۲ ص ۳۰۴ «زفر») .

8.شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۱۹۳ و ص ۱۸۹ ، تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۹۰ ، أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۱۵۳ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۴۰۸ ، الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۱۷۰ ؛ الغارات : ج ۱ ص ۲۹ و ص ۳۳ كلّها نحوه ، نهج البلاغة : الخطبة ۳۴ ، بحار الأنوار : ج ۳۴ ص ۴۸ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: حسینی، سید ابوالقاسم؛ محدثی، جواد
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 63500
صفحه از 604
پرینت  ارسال به