۲۷۶۲.امام على عليه السلام :امّا بعد؛ اى كوفيان! آيا هرگاه طليعه اى از طلايه هاى سپاه شامْ روى آوَرَد، هر كس در به روى خود مى بندد و به خانه اش مى خزد، آن گونه كه سوسمار به لانه اش و كفتار ذليل به كُنامش مى خزد؟ اُف بر شما كه از شما چه ها ديدم! روزى نجوا كنان و روزى ديگر فريادزنان صدايتان كردم، نه برادرانِ روز نجوا بوديد، نه ياورانِ هنگام فراخوانى!
۲۷۶۳.امام على عليه السلامـ آن هنگام كه خبر يافت ياران معاويه بر شهر انبار شبيخون زده اند و خود حضرتش پياده بيرون شد تا به نُخَيله رسيد و مردم هم به وى رسيدند و گفتند: اى امير مؤمنان! ما به جاى تو دشمن را مى رانيم ـ: شما مرا از [زيانِ ]خودتان نمى توانيد كفايت كنيد ، چگونه مى خواهيد از [زيانِ] ديگران مرا كفايت كنيد؟! اگر مردمْ پيش از من از ستم زمامداران شكايت داشتند، من اكنون چنانم كه از ظلم مردم شكايت دارم. گويا من پيروم و آنان پيشوا، من فرمانبرم و آنان فرمانده!