۲۵۲۳.وقعة صِفّينـ به نقل از صَعصَعة بن صُوحان ـ: على بن ابى طالب عليه السلام روياروى شاميان قرار گرفت تا آن كه مردى حِميَرى از خاندان ذو يَزَن ، به نام كُرَيب بن صباح ، به ميدان آمد . در آن روز ، هيچ مردى قوى تر از او در شاميان نبود . پس ندا در داد: هماوردِ من كيست؟ مرتفع بن وضّاح زُبيدى به نبردِ او رفت وكشته شد .
سپس نداد داد : كيست كه با من هماوردى كند؟ حارث بن جلاح به هماوردى اش رفت و [او نيز ]كشته شد.
پس بانگ زد : چه كس با من هماوردى كند؟ عائذ بن مسروق هَمْدانى به نبردش رفت و [ او هم] كشته شد .
آن گاه اجساد آن كشته ها را بر روى هم افكَنْد و با گردنكشى و زياده خواهى بر آنها ايستاد و بانگ در داد : آيا مبارزى مانده است؟
على عليه السلام به ميدانِ وى آمد و او را ندا داد : «واى بر تو اى كُرَيب! من تو را از خدا و خشم و انتقام او برحذر مى دارم و به سنّت خدا و پيامبرش فرا مى خوانم . واى بر تو! مبادا پسرِ آن زن جگرخوار ، تو را به آتش در افكَنَد!» .
پاسخ او اين بود : اين [ گونه] سخن را از تو بسيار شنيده ايم و ديگر ما را به آن نيازى نيست . اگر مى خواهى ، پيش بيا! كيست كه شمشير مرا كه چنين اثرى دارد ، [ به جان ]بخرد؟
على عليه السلام گفت : «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه !» . سپس به سوى وى رفت و بى آن كه مهلتش دهد ، ضربه اى به او زد كه بر اثر آن ، كشته شده ، بر زمين افتاد و در خون خويش غلتيد .
سپس ندا در داد : «هماورد كيست؟» . حارث بن وداعه حِميَرى به ميدانش آمد و كشته شد .
باز بانگ زد : «كيست مبارز؟» . مطاع بن مطّلب قينى براى نبرد پيش آمد و [ او هم ]كشته شد .
آن گاه ، فرياد زد : «مبارزى هست؟» و هيچ كس براى مبارزه با او پيش نيامد .
سپس على عليه السلام ندا داد : «اى گروه مسلمانان! «اين ماه حرام در مقابل آن ماه حرام ؛ و شكستنِ حريم ها را قصاص است . پس هر كس بر شما تعدّى كند ، به همان اندازه تعدّى اش ، بر او تعدّى كنيد و از خدا بترسيد و بدانيد كه او با پرهيزگاران است» .
واى بر تو اى معاويه! به سوى من آ و با من هماوردى كن ، تا در ميانه ما ديگر مردم كشته نشوند» .
عمرو گفت : از اين فرصت بهره گير . او سه تن از پهلوانان عرب را كشته [ و خسته شده است] ؛ پس اميدوارم خداوند تو را بر او پيروز گردانَد!
معاويه گفت : واى بر تو اى عمرو! به خدا سوگند ، تنها خواستِ تو آن است كه كشته شوم و تو پس از من به خلافت برسى . پىِ كار خويش رو ، كه كسى همانندِ من ، فريب نمى خورَد .