105
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

6 / 7

بيدار شدن ابو بكره ، هنگام امر و نهى كردن عايشه

۲۱۷۵.صحيح البخارىـ به نقل از ابو بكره۱ـ: خداوند ، مرا با جمله اى در ايّام جنگ جَمَل، فايده رسانْد . چون به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر رسيد كه ايرانيان ، دختر كسرا را به حكومت نشانده اند ، فرمود: «گروهى كه حكومتشان را به زنى بسپارند ، هرگز به راه نجات ، رهنمون نخواهند شد».

۲۱۷۶.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از ابو بكره ـ: چون روز جنگ جَمَل فرا رسيد، خواستم نزد آنان بروم و به همراهشان پيكار كنم كه سخنى را كه از پيامبر خدا شنيده بودم ، به ياد آوردم. هنگامى كه به پيامبر خدا خبر رسيد كه كسرا (يا يكى از پادشاهان كشورهاى غير عرب) از دنيا رفته و حكومت را به زنى سپرده اند، فرمود: «گروهى كه زنى بر آنان حكومت كند ، به راه نجات ، رهنمون نخواهند شد».

6 / 8

كشتن مخالفان

۲۱۷۷.تاريخ الطبرىـ به نقل از زُهْرى ـ: طلحه و زبير براى سخنرانى به پا خاستند و گفتند: اى مردم بصره! از گناه خويش توبه مى كنيم! ما خواستيم امير المؤمنينْ عثمان [ از راهى كه در پيش گرفته بود]، بازگردد و قصد كشتنش را نداشتيم؛ ولى مردمان نادان بر خردمندانْ غلبه كردند و او را كُشتند.
مردم به طلحه گفتند: اى ابو محمّد! نامه هايت كه نزد ما مى آمد ، غير از اين بود.
زبير گفت: آيا از من نامه اى درباره عثمان به شما رسيده است؟
آن گاه ، داستان كشته شدن عثمان و آنچه را كه بر سرش آمد ، بيان كرد و از على عليه السلام عيبجويى نمود. مردى از طايفه عبد القيس در برابر زبير به پا خاست و گفت: اى مرد! ساكت شو تا سخن بگوييم.
عبد اللّه بن زبير گفت: تو را چه به سخن گفتن؟!
مرد گفت : اى گروه مهاجران ! شما نخستين كسانى بوديد كه [ دعوت ]پيامبر خدا را اجابت نموديد . از اين رو، فضيلتى داريد. سپس مردم به اسلام گرويدند، آن گونه كه شما اسلام آورديد.
چون پيامبر خدا وفات كرد، با مردى از خودتان بيعت كرديد. به خدا سوگند، در اين باره با ما هيچ مشورتى نكرديد؛ ولى ما هم پذيرفتيم و پيروى كرديم. خداوند عز و جل در حكومت آن مرد ، براى مسلمانان بركتى نهاد. او از دنيا رفت و مردى از شما را به عنوان جانشين به خلافت برگزيد و باز هم با ما مشورت نكرديد؛ ولى ما پذيرفتيم و تسليم شديم.
وقتى آن امير از دنيا رفت ، حكومت را به شش نفر واگذار كرد . شما بدون مشورت با ما عثمان را انتخاب كرديد و با او بيعت نموديد . سپس كارهاى او را نپسنديديد و بدون مشورت با ما او را كُشتيد. پس از آن، بدون مشورت با ما با على عليه السلام بيعت كرديد. اينك چرا بر او خُرده مى گيريد تا با او بجنگيم؟ آيا از بيت المالْ چيزى را به خود اختصاص داده است؟ يا برخلاف حقْ رفتار كرده است؟ يا كارى انجام داده كه شما را خوش نيامده است تا عليه او شما را همراهى كنيم؟ اگر جز اين است، اين كارها چيست؟
خواستند او را بِكُشند كه طايفه اش مانع شدند . فرداى آن روز بر او و همراهانش يورش بُردند و هفتاد مرد را به قتل رساندند.

1.ابو بكره، كسى است كه احنف بن قيس را به گوشه گيرى تشويق كرد و او را از اين كه در كنار امام على عليه السلام باشد، برحذر داشت و به اين حديث نبوى استناد كرد : «هرگاه دو گروه از مسلمانان با شمشير رو در رو شدند، هر دو اهل آتش اند» (صحيح البخارى : ج ۶ ص ۲۵۹۴ ح ۶۷۲) . البته ميل شخصى او يارى دادن عايشه بود؛ ولى پس از شنيدن اين حديث، از هر دو گروه، كناره گرفت. ابن حجر از ابن التين نقل كند كه سخن ابو بكره، دلالت مى كند كه اگر عايشه نبود ، او با طلحه و زبير همراه مى شد ؛ زيرا اگر برايش خطاى طلحه و زبير روشن مى شد، با على عليه السلام همراه مى شد (فتح البارى : ج ۱۳ ص ۵۶) .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
104

6 / 7

اِستِبصارُ أبي بَكرَةَ لَمّا رَأى عائِشَةَ تَأمُرُ وتَنهى

۲۱۷۵.صحيح البخاري عن أبي بكرة۱ : لَقَد نَفَعَنِي اللّهُ بِكَلِمَةٍ أيّامَ الجَمَلِ ، لَمّا بَلَغَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله أنَّ فارِساً مَلَّكُوا ابنَةَ كِسرى قال : «لَن يُفلِحَ قَومٌ وَلَّوا أمرَهُمُ امرَأَةً» . ۲

۲۱۷۶.المستدرك على الصحيحين عن أبي بكرة :لَمّا كانَ يَومُ الجَمَلِ أرَدتُ أن آتِيَهُم اُقاتِلُ مَعَهُم، حَتّى ذَكَرتُ حَديثا سَمِعتُهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ بَلَغَهُ أنَّ كِسرى أو بَعضَ مُلوكِ الأَعاجِمِ ماتَ ، فَوَلَّوا أمرَهُمُ امرَأَةً ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «لا يُفلِحُ قَومٌ تَملِكُهُمُ امرَأَةٌ» . ۳

6 / 8

قَتلُ المُعارِضينَ

۲۱۷۷.تاريخ الطبري عن الزهري :قامَ طَلحَةُ وَالزُّبَيرُ خطيبَينِ فَقالا : يا أهلَ البَصرَةِ ! تَوبَةٌ بِحَوبَةٍ ، إنَّما أردَنا أن يُستَعتَبَ أميرُ المُؤمِنينَ عُثمانُ ، ولَم نُرِد قَتلَهُ ، فَغَلَبَ سُفَهاءُ النّاسِ الحُلَماءَ حَتّى قَتَلوهُ .
فَقالَ النّاسُ لِطَلحَةَ : يا أبا مُحَمَّدٍ ، قَد كانَت كُتُبُكَ تَأتينا بِغَيرِ هذا ! فَقالَ الزُّبَيرُ : فَهَل جاءَكُم مِنّي كِتابٌ في شَأنِهِ ؟ ثُمَّ ذَكَرَ قَتلَ عُثمانَ وما أتى إلَيهِ، وأظهَرَ عَيبَ عَلِيٍّ . فَقامَ إلَيهِ رَجُلٌ مِن عَبدِ القَيسِ فَقالَ : أيُّهَا الرَّجُلُ ! أنصِت حَتّى نَتَكَلَّمَ ، فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَيرِ : وما لَكَ ولِلكَلامِ ؟ فَقالَ العَبدِيُّ :
يامَعشَرَ المُهاجِرينَ ، أنتُم أوَّلُ مَن أجابَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَكانَ لَكُم بِذلِكَ فَضلٌ ، ثُمَّ دَخَلَ النّاسُ فِي الإِسلامِ كَما دَخَلتُم ، فَلَمّا تُوُفِّيَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بايَعتُم رَجُلاً مِنكُم ، وَاللّهِ مَا استَأمَرتُمونا في شَيءٍ مِن ذلِكَ ، فَرَضينا وَاتَّبَعناكُم ، فَجَعَلَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ لِلمُسلِمِينَ في إمارَتِهِ بَرَكَةً ، ثُمَّ ماتَ وَاستَخلَفَ عَلَيكُم رَجُلاً مِنكُم فَلَم تُشاوِرونا في ذلِكَ ، فَرَضينا وسَلَّمنا ، فَلَمّا تُوُفِّيَ الأَميرُ جَعَلَ الأَمرَ إلى سِتَّةِ نَفَرٍ ، فَاختَرتُم عُثمانَ وبايَعتُموهُ عَن غَيرِ مَشورَةٍ مِنّا ، ثُمَّ أنكَرتُم مِن ذلِكَ الرَّجُلِ شَيئا فَقَتَلتُموهُ عَن غَيرِ مَشوَرةٍ مِنّا ، ثُمَّ بايَعتُم عَلِيّا عَن غَيرِ مَشورَةٍ مِنّا ، فَمَا الَّذي نَقَمتُم عَلَيهِ فَنُقاتِلَهُ ؟ هَلِ استَأثَرَ بِفَيءٍ ؟ أو عَمِلَ بِغَيرِ الحَقِّ ؟ أو عَمِلَ شَيئاً تُنكِرونَهُ فَنَكونَ مَعَكُم عَلَيهِ ؟ وإلّا فَما هذا ؟
فَهَمّوا بِقَتلِ ذلِكَ الرَّجُلِ ، فَقامَ مِن دونِهِ عَشيرَتُهُ ، فَلَمّا كانَ الغَدُ وَثَبوا عَلَيهِ وعَلى مَن كانَ مَعَهُ ، فَقَتَلوا سَبعينَ رَجُلاً . ۴

1.أبو بكرة هو الذي كان يحثّ الأحنف بن قيس على الاعتزال وينهاه عن الوقوف إلى جانب الإمام عليّ عليه السلام ، استنادا إلى الحديث النبوي : «إذا تواجه المسلمان بسيفيهما فكلاهما من أهل النار» (صحيح البخاري : ج ۶ ص ۲۵۹۴ ح ۶۷۲) . لكنّه شخصيّا كان يميل إلى نصرة عائشة ، غير أنّه بعد ذكر هذا الحديث اعتزل الفريقين . نقل ابن حجر عن ابن التين : كلام أبي بكرة يدلّ على أنّه لولا عائشة لكان مع طلحة والزبير ؛ لأنّه لو تبيّن له خطؤهما لكان مع عليّ (فتح الباري : ج ۱۳ ص ۵۶) .

2.صحيح البخاري : ج ۶ ص ۲۶۰۰ ح ۶۶۸۶ ، السنن الكبرى : ج۳ ص۱۲۷ح۵۱۲۸، البداية والنهاية: ج۶ ص۲۱۲؛ العمدة: ص۴۵۴ ح ۹۴۸ كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۱۹۴ ح ۱۴۳ .

3.المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۵۷۰ ح ۸۵۹۹ ، شرح نهج البلاغة : ج ۶ ص ۲۷۷ ؛ الجمل : ص ۲۹۷ كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۲۱۲ ح ۱۶۸ .

4.تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۴۶۹ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۲۰ وراجع أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۲۸ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 55310
صفحه از 611
پرینت  ارسال به