8 / 3
احتجاج هايى با عايشه
۲۱۹۶.الفتوح:صبحگاهان ، على عليه السلام زيد بن صوحان و عبد اللّه بن عبّاس را فرا خواند و بدانان فرمود : «نزد عايشه برويد و به وى بگوييد: آيا خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به تو فرمان نداد كه در خانه ات بنشينى؟ با تو حيله كرده اند و تو فريب خورده اى . تو را به راه انداختند و تو نيز به راه افتادى . از خدايى كه بازگشت و مَعادت به سوى اوست ، بترس و به سويش توبه كن كه او توبه را از بندگانش مى پذيرد. مبادا خويشاوندى طلحه و علاقه به عبد اللّه بن زبير ، به كارهايى وادارت كند كه به سوى آتش كشانده شوى!».
آن دو نزد عايشه رفتند و پيام على عليه السلام را به وى رساندند.
عايشه گفت: من چيزى در پاسخ شما نخواهم گفت ؛ زيرا مى دانم در برابر استدلال هاى على بن ابى طالب ، مرا قدرت پاسخ نيست.
آن دو بازگشتند و جريان را با على عليه السلام در ميان نهادند.
۲۱۹۷.تاريخ الطبرىـ به نقل از قاسم بن محمّد ـ: جارية بن قُدامه سعدى پيش آمد و گفت: اى اُمّ المؤمنين! به خدا سوگند ، كشته شدن عثمان بن عفّان ، ساده تر از بيرون آمدن تو از خانه و سوارشدن بر اين شتر لعنتى و در برابر اسلحه ها قرار گرفتن است . تو از جانب خداوند ، حرمتى و حجابى داشتى؛ ولى حجاب خود را دريدى و حرمت خويش را شكستى. به راستى كه هركس جنگ با تو را روا بداند، كشتن تو را هم روا مى داند. اگر با ميل خود به سوى ما آمده اى ، به خانه ات بازگرد ، و اگر با اكراه آمده اى ، از مردمْ كمك بخواه.