145
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۱۹۸.المحاسن والمساوئـ به نقل از حسن بصرى ـ: اَحنف بن قيس در جنگ جمل به عايشه گفت:اى اُمّ المؤمنين! آيا پيامبر خدا اين حركت را به تو گوشزد كرده بود؟
عايشه گفت : نه به خدا!
پرسيد:آيا آن را در جايى از كتاب خداوند متعال يافتى؟
گفت : ما چيزى جز آنچه شما مى خوانيد، نمى خوانيم.
پرسيد: آيا سراغ دارى كه پيامبر خدا، آن هنگام كه مسلمانان اندك بودند و مشركانْ بسيار ، حتى در يك مورد از زنانش كمك بگيرد؟
گفت: نه به خدا!
احنف گفت: پس اينك گناه ما چيست؟!

۲۱۹۹.فتح البارىـ به نقل از حسن ـ: عايشه ، كسى را به سوى ابو بكره فرستاد. ابو بكره گفت: تو [ براى مؤمنانْ ]مادرى و حقّت بزرگ است ؛ ولى شنيدم كه پيامبر خدا مى فرمود: «گروهى كه زنى بر آنان حكم رانَد ، رستگار نمى شوند».

۲۲۰۰.مروج الذهب:عمّار بن ياسر ، ميان دو لشكر ايستاد و گفت: اى مردم! شما نسبت به پيامبرتان انصاف به خرج نداديد . همسران خود را در پرده نگاه داشتيد و همسر او را در برابر شمشيرها قرار داديد.
عايشه بر روى شتر و در كجاوه اى سوار بود كه كناره هايش از چوب بود و آن را با پَلاس و پوست گاو ، پوشانده بودند و روى آن ، نَمَد كشيده بودند و آن را با زره آهنين ، مجهّز ساخته بودند.
عمّار به وى نزديك شد و بانگ برآورد: به چه چيزى فرا مى خوانى؟
عايشه گفت: به خونخواهى عثمان.
عمّار گفت: خداوند ، همين امروز ، تجاوزپيشه و جوينده غير حق را بكشد. اى مردم! به راستى كه شما مى دانيد كدام يك از ما طرفدار كشتن عثمان بوديم.

۲۲۰۱.مجمع الزوائدـ به نقل از سعيد بن كُوز ـ: در جنگ جمل به همراه مولاى خود بودم . سواره اى پيش آمد و گفت: اى اُمّ المؤمنين!
عايشه گفت: بپرسيد او كيست .
گفته شد: كيستى؟
گفت: من عمّار بن ياسرم.
عايشه گفت: به وى بگوييد: چه مى خواهى؟
گفت: تو را به خداوندى كه قرآن را در خانه تو بر پيامبر خدا نازل كرد، سوگند ، آيا مى دانى كه پيامبر خدا، على عليه السلام را جانشين بر اهل خود و در ميان اهلش قرار داد؟
عايشه گفت: آرى به خدا!
عمّار گفت: پس چه مى خواهى؟
عايشه گفت: خون امير المؤمنين عثمان را مى جويم .
[ راوى مى گويد:] سپس [ عمّار با او] سخن گفت. آن گاه چهار اسبْ سوار ديگر آمدند. مردى از ميان آنان بر آنها بانگ زد. عايشه گفت: به پروردگار كعبه سوگند كه او پسر ابو طالب است! از او بپرسيد كه كيست و چه مى خواهد.
گفتند: كيستى؟
فرمود : «من ، على بن ابى طالبم» .
عايشه گفت: از او بپرسيد كه چه مى خواهد .
گفتند: چه مى خواهى؟
فرمود: «تو را به خدايى كه قرآن را بر پيامبر خدا در خانه تو نازل كرد، سوگند ، آيا مى دانى كه پيامبر خدا مرا جانشين خويش بر اهل خود و در ميان اهلش قرار داد؟» .
عايشه گفت: آرى به خدا!
فرمود: «پس چه مى خواهى؟»
عايشه گفت: از امير المؤمنين عثمان ، خونخواهى مى كنم.
فرمود: «قاتلان عثمان را نشانم ده!» .
سپس بازگشت و پيكار درگرفت.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
144

۲۱۹۸.المحاسن والمساوئ عن الحسن البصري :إنَّ الأَحنَفَ بنَ قَيسٍ قالَ لِعائِشَةَ يَومَ الجَمَلِ : يا اُمَّ المُؤمِنينَ هَل عَهِدَ عَلَيكِ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله هذَا المَسيرَ ؟ قالَت : اللّهُمَّ لا . قالَ : فَهَل وجَدتِهِ في شَيءٍ مِن كِتابِ اللّهِ جَلَّ ذِكرُهُ ؟ قالَت : ما نَقرَأُ إلّا ما تَقرَؤونَ . قالَ : فَهَل رَأَيتِ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله استَعانَ بِشَيءٍ مِن نِسائِهِ إذا كانَ في قِلَّةٍ وَالمُشرِكونَ في كَثرَةٍ ؟ قَالت : اللّهُمَّ لا . قالَ الأَحنَفُ : فَإِذا ما هُوَ ذَنبُنا ؟ ! ۱

۲۱۹۹.فتح الباري عن الحسن :إنَّ عائِشَةَ أرسَلَت إلى أبي بَكرَةَ فَقالَ : إنَّكِ لَاُمٌّ ، وإنَّ حَقَّكِ لَعَظيمٌ ، ولكِن سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : لَن يُفلِحَ قَومٌ تَملِكُهُمُ امرَأَةٌ . ۲

۲۲۰۰.مروج الذهب :قامَ عَمّارُ بنُ ياسِرٍ بَينَ الصّفَّينِ فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ! ما أنصَفتُم نَبِيَّكُم حينَ كَفَفتُم عَقائِلَكُم فِي الخُدورِ وأبرَزتُم عَقيلَتَهُ لِلسُّيوفِ ، وعائِشَةُ عَلى جَمَلٍ في هَودَجٍ مِن دُفوفِ الخَشَبِ قَد ألبَسوهُ المُسوحَ وجُلودَ البَقَرِ ، وجَعَلوا دونَهُ اللُّبودَ ، وقَد غُشِيَ عَلى ذلِكَ بِالدُّروعِ ، فَدَنا عَمّارٌ مِن مَوضِعِها ، فَنادى : إلى ماذا تَدعينَ ؟ قالَت : إلَى الطَّلَبِ بِدَمِ عُثمانَ ، فَقالَ : قاتَلَ اللّهُ في هذَا اليَومِ الباغِيَ وَالطّالِبَ بِغَيرِ الحَقِّ ، ثُمَّ قالَ : أيُّهَا النّاسُ ! إنَّكُم لَتَعلَمونَ أيُّنَا المُمالِئُ في قَتلِ عُثمانَ . ۳

۲۲۰۱.مجمع الزوائد عن سعيد بن كوز :كُنتُ مَعَ مَولايَ يَومَ الجَمَلِ ، فَأَقبَلَ فارِسٌ فَقالَ : يا اُمَّ المُؤمِنينَ ! فَقالَت عائِشَةُ : سَلوهُ مَن هُوَ ؟ قيلَ : مَن أنتَ ؟ قالَ : أنَا عَمّارُ بنُ ياسِرٍ ، قالَت : قولوا لَهُ : ما تُريدُ ؟ قالَ : أنشُدُكِ بِاللّهِ الَّذي أنزَلَ الكِتابَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في بَيتِكِ ، أ تَعلَمينَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله جَعَلَ عَلِيّا وصِيّا عَلى أهلِهِ ، وفي أهلِهِ ؟ قالَت : اللّهُمَّ نَعمَ . قالَ : فَما لَكِ ؟ قالَت : أطلُبُ بِدَمِ عُثمانَ أميرِ المُؤمِنينَ . قالَ : فَتَكَلَّمَ .
ثُمَّ جاءَ فَوارِسُ أربَعَةٌ فَهَتَفَ بِهِم رَجُلٌ مِنهُم . ثُمَّ قالَ : تَقولُ عائِشَةُ : ابنُ أبي طالِبٍ ورَبِّ الكَعبَةِ ، سَلوهُ مَن هُوَ ؟ ما يُريدُ ؟ قالوا : مَن أنتَ ؟
قالَ : أنَا عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ .
قالَت : سَلوهُ ما يُريدُ ؟
قالوا : ما تُريدُ ؟
قالَ : أنشُدُكِ بِاللّهِ الَّذي أنزَلَ الكِتابَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في بَيتِكِ ، أ تَعلَمينَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله جَعَلَني وَصِيّا عَلى أهلِهِ ، وفي أهلِهِ ؟
قالَت : اللّهُمَّ نَعَم .
قالَ : فَما لَكِ ؟
قالَت : أطلُبُ بِدَمِ أميرِ المُؤمِنينَ عُثمانَ !
قالَ : أريني قَتَلَةَ عُثمانَ ! ! ثُمَّ انصَرَفَ وَالتَحَمَ القِتالُ . ۴

1.المحاسن والمساوئ : ص ۴۹ .

2.فتح الباري : ج ۱۳ ص ۵۶ .

3.مروج الذهب : ج ۲ ص ۳۷۰ .

4.مجمع الزوائد : ج ۷ ص ۴۷۹ ح ۱۲۰۳۸ وراجع الإيضاح : ص ۷۷ وسعد السعود : ص ۲۳۷ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 66543
صفحه از 611
پرینت  ارسال به