159
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۲۰۷.تاريخ الطبرىـ به نقل از زُهْرى ـ: على عليه السلام سوار بر اسب خود ، بيرون شد و زبير را صدا زد . آنان برابر هم ايستادند. على عليه السلام به زبير فرمود : «چه چيزى تو را بدين جا كشاند؟» .
زبير گفت: تو . من تو را شايسته مقام خلافت نمى دانم و از ما به آن ، سزاوارتر نيستى.
على عليه السلام فرمود: «پس از مرگ عثمان [ نيز] شايسته آن نبودم؟ ما تو را از فرزندان عبد المطّلب به شمار مى آورديم، تا اين كه فرزند شرورت بالغ شد و ميان ما و تو جدايى افكند» و چيزهايى را در نظر زبير ، بزرگ شمرد و به يادش آورد كه [ روزى ]پيامبر صلى الله عليه و آله بر آن دو گذشت و به على عليه السلام فرمود : «پسر عمّه ات چه مى گويد؟ او با تو پيكار خواهد كرد ، در حالى كه بر تو ستمگر است».
زبير بازگشت و گفت: به راستى كه با تو پيكار نمى كنم.
سپس به سوى فرزندش عبد اللّه بازگشت و گفت: براى من ، اين جنگ ، روشن نيست.
پسرش گفت: تو با روشنى قيام كردى و اينك ، پرچم هاى پسر ابو طالب را ديدى و دانستى كه زير اين پرچم ها ، مرگ خوابيده است و ترسيدى.
بدين ترتيب ، او را به خشم آورد . زبير به لرزه آمد و خشمگين شد و گفت: واى بر تو! به راستى كه من سوگند خورده ام كه با او پيكار نكنم.
پسرش به وى گفت: به خاطر قَسَمت كفّاره بده و برده خود سِرجِس ، را آزاد كن.
زبير ، او را آزاد كرد و در صفوف آنان ماند.
على عليه السلام به زبير فرمود: «تو خونِ عثمان را از من مى خواهى ، با اين كه خودت او را كشتى؟ خداوند بر كسى كه بر او بيشتر سخت گرفت ، همين امروز ، بلا نازل كند!».


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
158

۲۲۰۷.تاريخ الطبري عن الزهري :خَرَجَ عَلِيٌّ عَلى فَرَسِهِ ، فَدَعَا الزُّبَيرَ ، فَتَواقَفا ، فَقالَ عَلِيٌّ لِلزُّبَيرِ :
ما جاءَ بِكَ ؟
قالَ : أنتَ ، ولا أراكَ لِهذَا الأَمرِ أهلاً ، ولا أولى بِهِ مِنّا .
فَقالَ عَلِيٌّ : لَستُ لَهُ أهلاً بَعدَ عُثمانَ ! قَد كُنّا نَعُدُّكَ مِن بَني عَبدِ المُطَّلِبِ حَتّى بَلَغَ ابنُكَ ابنُ السَّوءِ فَفَرَّقَ بَينَنا وبَينَكَ . وعَظَّمَ عَلَيهِ أشياءَ ، فَذَكَرَ أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله مَرَّ عَلَيهِما فَقالَ لِعَلِيٍّ عليه السلام : ما يَقولُ ابنُ عَمَّتِكَ ؟ لَيُقاتِلَنَّكَ وهُوَ لَكَ ظالِمٌ .
فَانصَرَفَ عَنهُ الزُّبَيرُ ، وقالَ : فَإِنّي لا اُقاتِلُكَ .
فَرَجَعَ إلَى ابنِهِ عَبدِ اللّهِ فَقالَ : ما لي في هذِهِ الحَربِ بَصيرَةٌ ، فَقالَ لَهُ ابنُهُ : إنَّكَ قَد خَرَجتَ عَلى بَصيرَةٍ ، ولكِنَّكَ رَأَيتَ راياتِ ابنِ أبي طالِبٍ ، وعَرَفتَ أنَّ تَحتَهَا المَوتُ ، فَجَبُنتَ . فَأَحفَظَهُ ۱ حَتّى أرعَدَ وغَضِبَ ، وقالَ : وَيحَكَ ! إنّي قَد حَلَفتُ لَهُ ألّا اُقاتِلَهُ ، فَقالَ لَهُ ابنُهُ : كَفِّر عَن يَمينِكَ بِعِتقِ غُلامِكَ سَرجَسَ ، فَأَعتَقَهُ ، وقامَ فِي الصَّفِّ مَعَهُم .
وكانَ عَلِيٌّ قالَ لِلزُّبَيرِ : أ تَطلُبُ مِنّي دَمَ عُثمانَ وأنتَ قَتَلتَهُ ؟ ! سَلَّطَ اللّهُ عَلى أشَدِّنا عَلَيهِ اليَومَ ما يَكرَهُ . ۲

1.أحفَظَه : أغضبه ؛ من الحفيظة : الغضب (النهاية : ج ۱ ص ۴۰۸ «حفظ») .

2.تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۵۰۸ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۳۵ نحوه وراجع اُسد الغابة : ج ۲ ص ۳۱۰ الرقم ۱۷۳۲ ومسند أبي يعلى : ج ۱ ص ۳۲۰ ح ۶۶۲ والبداية والنهاية : ج ۷ ص ۲۴۱ والأمالي للطوسي : ص ۱۳۷ ح ۲۲۳ والصراط المستقيم : ج ۳ ص ۱۲۰ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 67173
صفحه از 611
پرینت  ارسال به