۲۲۰۸.تاريخ الطبرىـ به نقل از قتاده ـ: على عليه السلام از سرزمين زاويه حركت كرد و در تعقيب طلحه و زبير و عايشه بود و آنان از سرزمين فرضه حركت كردند و به دنبال على عليه السلام بودند . نزديك منزلگاه عبيد اللّه بن زياد ، در تاريخ نيمه جمادى ثانى سال سى و ششم هجرى در روز پنج شنبه با يكديگر رو در رو شدند. وقتى دو گروه صف آرايى كردند ، زبير سوار بر اسب و مسلّح ، بيرون آمد. به على عليه السلام گفته شد: اين ، زبير است.
فرمود: «بدانيد كه از ميان آن دو مرد ، او شايسته تر است كه خدا را به ياد آورد ؛ اگر به يادش آورند» .
آن گاه طلحه بيرون شد. على عليه السلام به سوى آن دو حركت كرد و به آنان نزديك شد ، چنان كه گردن اسب هايشان به هم مى خورد.
على عليه السلام فرمود: «به جانم سوگند ، شما اسلحه و سواره و پياده نظامْ فراهم كرديد. بهتر آن بود كه نزد خداوند ، عذرى فراهم مى ساختيد . از خداوند سبحان بترسيد. مانند آن زنى نباشيد كه پس از ريسيدن ، رشته هاى خويش را پنبه مى كرد . آيا من برادرِ دينى شما نبودم كه خون مرا محترم مى شمرديد و من ، خون شما را محترم مى دانستم؟ آيا حادثه اى رخ داده كه خونم را براى شما حلال كرده است؟».
طلحه گفت: مردم را بر ضدّ عثمان برانگيختى .
على عليه السلام فرمود: «آن روز ، خدا جزاى شايسته آنان را به طور كامل مى دهد و خواهند دانست كه خداوند،همان حقيقتِ آشكار است» . اى طلحه! [ آيا] تو خونخواهى عثمان را مى كنى؟ پس خداوند ، قاتلان عثمان را لعنت كند!».