173
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۲۱۵.المناقب ، خوارزمىـ به نقل از مجزئه سدوسى ـ: چون دو لشكر (لشكر امير مؤمنان على و لشكر جمليان) رو در رو شدند ، بصريان (لشكر جملْ) شروع به تيراندازى به سوى ياران على عليه السلام نمودند تا اين كه گروهى از آنان را از پاى در آوردند.
مردم گفتند: اى امير مؤمنان! به راستى كه تيرهايشان ما را از پاى درآورد. از آنان چه انتظارى دارى؟
على عليه السلام فرمود: «بار خدايا! تو را شاهد مى گيرم كه جاى عذرى نگذاشتم و آنان را بيم دادم . پس تو براى من عليه آنان گواه باش».
آن گاه ، زره خواست و آن را بر تن كرد و شمشير به كمر بست و دستارش را بر سر بست و بر اَستر پيامبر صلى الله عليه و آله سوار شد و سپس ، قرآنى خواست و آن را به دست گرفت و فرمود: «اى مردم ! چه كسى اين قرآن را مى گيرد و اين گروه را بدان ، فرا مى خواند؟» .
جوانى از قبيله مُجاشع به نام «مسلم» ـ كه قبايى سفيد بر تن داشت ـ برخاست و گفت: اى امير مؤمنان! من آن را مى گيرم .
على عليه السلام به وى فرمود: «اى جوان! دست راستت بُريده مى شود. سپس آن را با دست چپ مى گيرى . آن هم بُريده مى شود . سپس با شمشير ، آن قدر بر تو ضربه مى زنند تا كشته شوى».
جوان [در مرتبه نخست] گفت: من تحمّل آن را ندارم ، اى امير مؤمنان!
على عليه السلام ، درحالى كه قرآن را در دست داشت ، دوباره ندا داد . همان جوان برخاست و گفت: درد و بلا از تو دور باد ، اى امير مؤمنان! من آن را مى گيرم.
امام عليه السلام سخن نخست خود را تكرار كرد.
جوان گفت: مانعى ندارد ، اى امير مؤمنان! اين [ گونه شهيد شدن ]در راه خداوند ، ناچيز است.
سپس آن جوان ، قرآن را گرفت و به سوى آنان رفت و گفت: اى جمعيت ! اين ، كتاب خداست ميان ما و شما.
مردى از جمليان ، دست راست او را با شمشير زد و آن را قطع كرد. جوان ، قرآن را با دست چپ گرفت. مرد ، دست چپ وى را هم قطع كرد . جوان ، قرآن را به سينه چسبانيد. مرد ، آن قدر بر او ضربه وارد كرد كه كشته شد . رحمت خدا بر او باد!


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
172

۲۲۱۵.المناقب للخوارزمي عن مجزأة السدوسي :لَمّا تَقابَلَ العَسكَرانِ : عَسكَرُ أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيٍّ عليه السلام وعَسكَرُ أصحابِ الجَمَلِ ، جَعَلَ أهلُ البَصرَةِ يَرمونَ أصحابَ عَلِيٍّ بِالنَّبلِ حَتّى عَقَروا مِنهُم جَماعَةً ، فَقالَ النّاسُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ، إنَّهُ قَد عَقَرَنا نَبلُهُم فَمَا انتِظارُكَ بِالقَومِ ؟
فَقالَ عَلِيٌّ : اللّهُمَّ إنّي اُشهِدُكَ أنّي قَد أعذَرتُ وأنذَرتُ ، فَكُن لي عَلَيهِم مِنَ الشّاهِدينَ .
ثُمَّ دَعا عَلِيٌّ بِالدِّرعِ ، فَأَفرَغَها عَلَيهِ ، وتَقَلَّدَ بِسَيفِهِ وَاعتَجَرَ بِعِمامَتِهِ وَاستَوى عَلى بَغلَةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ دَعا بِالمُصحَفِ فَأَخَذَهُ بِيَدِهِ ، وقالَ : يا أيُّهَا النّاسُ ، مَن يَأخُذُ هذَا المُصحَفَ فَيَدعو هؤُلاءِ القَومِ إلى ما فيهِ ؟
فَوَثَبَ غُلامٌ مِن مُجاشِعٍ يُقالُ لَهُ : مُسلِمٌ ، عَليهِ قَباءٌ أبيَضُ ، فَقالَ لَهُ : أنَا آخُذُهُ يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ : يا فَتى إنَّ يَدَكَ اليُمنى تُقطَعُ ، فَتَأخُذُهُ بِاليُسرى فَتُقطَعُ ، ثُمَّ تُضرَبُ عَلَيهِ بِالسَّيفِ حَتّى تُقتَلَ !
فَقالَ الفَتى : لا صَبرَ لي عَلى ذلِكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ .
فَنادى عَلِيٌّ ثانِيَةً وَالمُصحَفُ في يَدِهِ ، فَقامَ إلَيهِ ذلِكَ الفَتى وقالَ : أنَا آخُذُهُ يا أميرَ المُؤمِنينَ . فَأَعادَ عَلَيهِ عَلِيٌّ مَقالَتَهُ الاُولى ، فَقالَ الفَتى : لا عَلَيكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَهذا قَليلٌ في ذاتِ اللّهِ ، ثُمَّ أخَذَ الفَتَى المُصحَفَ وَانطَلَقَ بِهِ إلَيهِم ، فَقالَ : يا هؤُلاءِ ، هذا كِتابُ اللّهِ بَينَنا وبَينَكُم . فَضَرَبَ رُجُلٌ مِن أصحابِ الجَمَلِ يَدَهُ اليُمنى فَقَطَعَها ، فَأَخَذَ المُصحَفَ بِشِمالِهِ فَقُطِعَت شِمالُهُ ، فَاحتَضَنَ المُصحَفَ بِصَدرِهِ فَضُرِبَ عَلَيهِ حَتّى قُتِلَ رَحمَةُ اللّهِ عَلَيهِ . ۱

1.المناقب للخوارزمي : ص ۱۸۶ ح ۲۲۳ ، الفتوح : ج ۲ ص ۴۷۲ وفيه من «ثمّ دعا عليّ بالدرع . . .» ، شرح نهج البلاغة : ج ۹ ص ۱۱۱ عن أبي مخنف وكلاهما نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 66412
صفحه از 611
پرینت  ارسال به