205
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۲۴۰.شرح نهج البلاغةـ بـه نقل از ابـو مـخنـف ـ: عبد اللّه بن اَبزى ، زمام شتر [ عايشه ]را گرفت (و در روز جَمَل ، هركس تصميم به نبرد جدّى داشت و مى خواست تا مرز مرگ بجنگد ، به سوى شتر مى شتافت و افسارش را مى گرفت) . ابن ابزى بر سپاه على عليه السلام يورش بُرد و چنين رجز خواند :



بر آنان ضربت مى زنم و ابو الحسن را نمى بينم
بدانيد كه اين، غمى است از جمله غم ها.

على عليه السلام با نيزه بر او حمله بُرد و بر او نيزه اى زد و او را كُشت و فرمود: «ابو الحسن را ديدى؟ او را چگونه ديدى؟!». و نيزه را در بدن او رها كرد.

9 / 9

نبرد عمّار

۲۲۴۱.الفتوح :محمّد بن ابى بكر و عمّار بن ياسر حركت كردند تا مقابل شتر [ عايشه ]ايستادند . اَشتر هم از پىِ آنان رفت و به همراه آنان ايستاد. مردى از لشكر جمل گفت: اى گروه! شما چه كسانى هستيد؟
گفتند: ما از كسانى هستيم كه شما آنها را مى شناسيد. و نام هاى خود را گفتند و آنان را به پيكار ، دعوت كردند . عثمان ضِبّى با خواندن رجز ، بيرون آمد . عمّار به سمت او حركت كرد ، و شعرش را پاسخ داد . سپس عمّار بر او يورش بُرد و او را كشت.

۲۲۴۲.الفتوح:عمرو بن يَثرِبى از لشكر جملْ بيرون آمد و ميان دو سپاه ونزديك شتر [ عايشه ]ايستاد. سپس هماورد طلبيد و درخواست كارزار كرد. علباء بن هيثم (از ياران على عليه السلام ) حركت كرد ؛ ولى عمرو بر او حمله بُرد و او را كشت .
سپس دوباره مبارز طلبيد. كسى به سوى او بيرون نرفت. آن گاه شروع كرد در ميدان نبرد به جولان دادن و رجزخوانى كردن و شعر مى خواند. پس حركتى ديگر كرد و مبارز طلبيد . لشكر ، يكديگر را به دورى جُستن از او فرا مى خواندند و از حمله او مى ترسيدند .
ناگاه ، عمّار بن ياسر ، در حالى كه شعر او را پاسخ مى داد ، به سوى او شتافت. با ضربت زدن ، رو در رو شدند. عمّار ، پيش دستى كرد و ضربتى بر او فرود آورد و او را از اسب به زير انداخت. آن گاه به سرعتْ نزديك او فرود آمد و پايش را گرفت و كشيد تا او را در مقابل على عليه السلام افكند .
على عليه السلام فرمود: «گردنش را بزن».
عمرو گفت: اى اميرمؤمنان! مرا زنده بدار تا براى تو از آنان بكشم، چنان كه از شما كشتم.
على عليه السلام فرمود: «اى دشمن خدا! آيا پس از [ آن كه ]سه تن از بهترين يارانم [ را كشتى ]تو را زنده نگه دارم؟! هرگز چنين نخواهد شد».
عمرو گفت: مرا به خود ، نزديك ساز تا در گوشت سخنى بگويم.
على عليه السلام فرمود: «تو مرد سركشى هستى و پيامبر خدا مرا از سركشانْ خبر داده است و تو يكى از آنانى».
عمرو بن يثربى گفت: بدان كه به خدا سوگند ، اگر به تو نزديك مى شدم ، گوش (يا بينى) تو را [ با دندانْ ]مى كندم .
على عليه السلام او را به پيش انداخت و گردنش را زد.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
204

۲۲۴۰.شرح نهج البلاغة عن أبي مخنف :تَناوَلَ عَبدُ اللّهِ بنُ أبزى خِطامَ الجَمَلِ ، وكانَ كُلُّ مَن أرادَ الجِدَّ فِي الحَربِ وقاتَلَ قِتالَ مُستَميتٍ يَتَقَدَّمُ إلَى الجَمَلِ فَيَأخُذُ بِخِطامِهِ ، ثُمَّ شَدَّ عَلى عَسكَرِ عَلِيٍّ عليه السلام وقالَ :



أضرِبُهُم ولا أرى أبا حَسَن
ها إنَّ هذا حَزَنٌ مِنَ الحَزَن

فَشَدَّ عَلَيهِ عَلِيٌّ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِالرُّمحِ ، فَطَعَنَهُ ، فَقَتَلَهُ وقالَ : قَد رَأَيتَ أبا حَسَنٍ ، فَكَيفَ رَأَيتَهُ ! وتَرَكَ الرُّمحَ فيهِ . ۱

9 / 9

مُقاتَلَةُ عَمّارٍ

۲۲۴۱.الفتوح :خَرَجَ مُحَمَّدُ بنُ أبي بَكرٍ وعَمّارُ بنُ ياسِرٍ حَتّى وَقَفا قُدّامَ الجَمَلِ . قالَ : وتَبِعَهُمَا الأَشتَرُ ووَقَفَ مَعَهُما .
قالَ : فَقالَ رَجُلٌ مِن أصحابِ الجَمَلِ : مَن أنتُم أيُّهَا الرَّهطُ ؟ قالوا : نَحنُ مِمَّن لا تُنكِرونَهُ ! وأعلَنوا بِأَسمائِهِم ـ وَدَعوا بِأَسمائِهِم ـ ودُعَوا إلَى البِرازِ ، فَخَرَجَ عُثمانُ الضَّبِّيُّ وهُوَ يُنشِدُ شِعرا ، فَخَرَجَ إلَيهِ عَمّارُ بُن ياسِرٍ فَأَجابَهُ عَلى شِعرِهِ ، ثُمَّ حَمَلَ عَلَيهِ عَمّارٌ فَقَتَلَهُ . ۲

۲۲۴۲.الفتوح :خَرَجَ عَمرُو بنُ يَثرِبِيٍّ ـ مِن أصحابِ الجَمَلِ ـ حَتّى وَقَفَ بَينَ الصَّفَّينِ قَريبا مِنَ الجَمَلِ ، ثُمَّ دَعا إلَى البِرازِ وسَأَلَ النِّزالَ ، فَخَرَجَ إلَيهِ عَلباءُ بنُ الهَيثَمِ مِن أصحابِ عَلِيٍّ رضى الله عنه ، فَشَدَّ عَلَيهِ عَمروٌ فَقَتَلَهُ . ثُمَّ طَلَبَ المُبارَزَةَ ، فَلَم يَخرُج إلَيهِ أحَدٌ ، فَجَعَلَ يَجولُ في مَيدانِ الحَربِ وهُوَ يَرتَجِزُ ويَقولُ شِعرا ، ثُمَّ جالَ وطَلَبَ البِرازَ ، فَتَحاماهُ النّاسُ وَاتَّقَوا بَأسَهُ ، قالَ : فَبَدَرَ إلَيهِ عَمّارُ بنُ ياسِرٍ وهُوَ يُجاوِبُهُ عَلى شِعرِهِ ، وَالتَقَوا بِضَربَتَينِ ، فَبادَرَهُ عَمّارٌ بِضَربَةٍ فَأَرداهُ عَن فَرَسِهِ ، ثُمَّ نَزَلَ إلَيهِ عَمّارٌ سَريعا فَأَخَذَ بِرِجلِهِ وجَعَلَ يَجُرُّهُ حَتّى ألقاهُ بَينَ يَدي عَلِيٍّ رضى الله عنه .
فَقالَ عَلِيٌّ: اِضرِب عُنُقَهُ . فَقالَ عَمرٌو : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، استَبقِني حَتّى أقتُلَ لَكَ مِنهُم كَما قَتَلتُ مِنكُم . فَقالَ عَلِيٌّ : يا عَدُوَّ اللّهِ ! أبَعدَ ثَلاثَةٍ مِن خِيارِ أصحابي أستَبقيكَ ۳ ؟ ! لا كانَ ذلِكَ أبَدا . قالَ : فَادنُني حَتّى اُكَلِّمَكَ في اُذُنِكَ بِشَيءٍ . فَقالَ عَلِيٌّ : أنتَ رَجُلٌ مُتَمَرِّدٌ ، وقَد أخبَرَني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِكُلِّ مُتَمَرِّدٍ عَلَيَّ ، وأنتَ أحَدُهُم . فَقالَ عَمرُو بنُ يَثرِبِيٍّ: أمَا وَاللّهِ لَو وَصَلتُ إلَيكَ لَقَطَعتُ اُذُنَكَ ـ أو قالَ : أنفَكَ ـ قالَ : فَقَدَّمَهُ عَلِيٌّ فَضَرَبَ عُنُقَهُ . ۴

1.شرح نهج البلاغة : ج ۱ ص ۲۵۶ وراجع أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۱۴۸ وتاريخ الطبري : ج ۴ ص ۵۱۹ .

2.الفتوح : ج ۲ ص ۴۷۶ .

3.في المصدر : «استبقيتك» ، والصحيح ما أثبتناه كما في شرح نهج البلاغة .

4.الفتوح : ج ۲ ص ۴۷۷ ، شرح نهج البلاغة : ج ۱ ص ۲۵۹ نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 65423
صفحه از 611
پرینت  ارسال به