239
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

10 / 3

عذرخواهى از امام

۲۲۶۹.الجملـ به نقل از هاشم بن مُساحِق قُرَشى ـ: پدرم برايم گفت كه چون جمليان در جنگ جملْ شكست خوردند ، گروهى از قريشيان كه در ميان آنها مروان بن حكم [ نيز ]بود ، اجتماع كردند و به يكديگر گفتند: به خدا سوگند ، ما به اين مرد ، ستم روا داشتيم (مقصودشان اميرمؤمنان بود) و بيعت او را بدون عذر شكستيم . به خدا كه امروز بر ما پيروز گشته است . ما پس از پيامبر خدا، از او بزرگوارتر در روش و مَنش و با گذشت تر نديده ايم. برخيزيد تا نزد او برويم و از كردار خود در حضور او پوزش طلبيم.
[ پدرم] گفت : به درِ خانه اش رفتيم . اجازه خواستيم. به ما اجازه داد . وقتى به حضورش رسيديم ، سخنگوى ما خواست سخن بگويد كه فرمود: «شما ساكت باشيد تا من سخنى بگويم كه براى شما بسنده باشد. من هم بشرى مانند شمايم. اگر حق گفتم ، مرا تصديق كنيد و اگر باطل گفتم ، آن را از من نپذيريد. شما را به خدا ، آيا مى دانيد كه چون پيامبر خدا وفات يافت ، پس از او من نزديك ترين كس به وى و سزاوارترينِ مردم نسبت به خودشان بودم؟».
گفتيم: آرى به خدا.
فرمود: «آن گاه شما از من كناره گرفتيد و با ابو بكر ، بيعت كرديد . من دست نگه داشتم و دوست نداشتم وحدت مسلمانان را برهم زنم و اتّحاد و اجتماع آنان را پراكنده سازم.
سپس ابو بكر ، پس از خود ، حكومت را به عمر سپرد و من دست نگه داشتم و مردم را تحريك نكردم ، با اين كه مى دانستم نزديك ترين فرد به خدا و پيامبرش و جايگاه او هستم و صبر كردم تا عمر ، كشته شد و مرا يكى از شش نفر [ شوراى خود] قرار داد. باز هم دست نگه داشتم و دوست نداشتم بين مسلمانان، تفرقه ايجاد كنم.
آن گاه شما با عثمان بيعت كرديد و سپس بر او خُرده گرفتيد و او را كشتيد ، در حالى كه من در خانه ام نشسته بودم. پس به سراغ من آمديد و با من بيعت كرديد ، آن گونه كه با ابو بكر و عمر بيعت كرده بوديد . شما را چه شد كه در بيعت با آن دو وفادار بوديد و با من وفا نكرديد؟ و چه چيزى شما را از شكستن بيعتِ آن دو باز داشت و به شكستن بيعت من وا داشت؟».
به وى گفتيم:اى اميرمؤمنان! مانند بنده صالح خدا يوسف باش ، آن جا كه گفت: «امروز بر شما سرزنشى نيست. خدا شما را مى آمرزد و او مهربان ترينِ مهربانان است» .
آن گاه فرمود: «امروز ، سرزنشى بر شما نيست كه در ميان شما مردى است كه اگر با دستش با من بيعت كند با مقعدش آن را مى شكند» و مقصودش مروان بن حكم بود .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
238

10 / 3

الاِعتِذارُ مِنَ الإِمامِ

۲۲۶۹.الجمل عن هاشم بن مساحق القرشي :حَدَّثَني أبي أنَّهُ لَمَّا انهَزَمَ النّاسُ يَومَ الجَمَلِ اجتَمَعَ مَعَهُ طائِفَةٌ مِن قُرَيشٍ فيهِم مَروانُ بنُ الحَكَمِ ، فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : وَاللّهِ لَقَد ظَلَمنا هذَا الرَّجُلَ ـ يَعنونَ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام ـ ونَكَثنا بَيعَتَهُ مِن غَيرِ حَدَثٍ ، وَاللّهِ لَقَد ظَهَرَ عَلَينا ، فَما رَأَينا قَطُّ أكرَمَ سِيرَةً مِنهُ ، ولا أحسَنَ عَفوا بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؛ فَقوموا حَتّى نَدخُلَ عَلَيهِ ونَعتَذِرَ إلَيهِ مِمّا صَنعَناهُ .
قالَ : فَصِرنا إلى بابِهِ ، فَاستَأذَنّاهُ فَأَذِنَ لَنا ، فَلَمّا مَثَلنا بَينَ يَدَيهِ جَعَلَ مُتَكَلِّمُنا يَتَكَلَّمُ .
فَقالَ عليه السلام : أنصِتوا أكفِكُم ، إنَّما أنَا بَشَرٌ مِثلُكُم ؛ فَإِن قُلتُ حَقّا فَصَدِّقوني ، وإن قُلتُ باطِلاً فَرُدّوا عَلَيَّ .
أنشُدُكُمُ اللّهَ ! أ تعلَمون أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَمّا قُبِضَ كُنتُ أنَا أولَى النّاسِ بِهِ وبِالنّاسِ مِن بَعدِهِ ؟ قُلنا : اللّهُمَّ نَعَم .
قالَ : فَعَدَلتُم عَنّي وبايَعتُم أبا بَكرٍ ، فَأَمسَكتُ ولَم اُحِبَّ أن أشُقَّ عَصَا المُسلِمينَ ، واُفَرِّقَ بَينَ جَماعَتِهِم ؛ ثُمَّ إنَّ أبا بَكرٍ جَعَلَها لِعُمَرَ مِن بَعدِهِ فَكَفَفتُ ، ولَم اُهِجِ النّاسَ ، وقَد عَلِمتُ أنّي كُنتُ أولَى النّاسِ بِاللّهِ وبِرَسولِهِ وبِمَقامِهِ ، فَصَبَرتُ حَتّى قُتِلَ عُمَرُ ، وجَعَلَني سادِسَ سِتَّةٍ ، فَكَفَفُت ولَم اُحِبَّ أن اُفَرِّقَ بَينَ المُسلِمينَ ، ثُمَّ بايَعتُم عُثمانَ فَطَعَنتُم عَلَيهِ فَقَتَلتُموهُ وأنَا جالِسٌ في بَيتي ، فَأَتَيتُموني وبايَعتُموني كَما بايَعتُم أبا بَكرٍ وعُمَرَ ؛ فَما بالُكُم وفَيتُم لَهُما ولَم تَفوا لي ؟ ! ومَا الَّذي مَنَعَكُم مِن نَكثِ بَيعَتِهِما ودَعاكُم إلى نَكِث بَيعَتي ؟
فَقُلنا لَهُ : كُن يا أميرَ المُؤمِنينَ كَالعَبدِ الصّالِحِ يُوسُفَ إذ قالَ : «لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِينَ» . ۱
فَقالَ عليه السلام : لا تَثريبَ عَلَيكُمُ اليَومَ ، وإنَّ فيكُم رَجُلاً لَو بايَعَني بِيَدِهِ لَنَكَثَ بِأستِهِ ـ يَعني مَروانَ بنَ الحَكَمِ ـ . ۲

1.يوسف : ۹۲ .

2.الجمل : ص ۴۱۶ ، الأمالي للطوسي : ص ۵۰۶ ح ۱۱۰۹ ، شرح الأخبار : ج ۱ ص ۳۹۲ ح ۳۳۳ عن هشام بن مساحق وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۲۶۲ ح ۲۰۰ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 54847
صفحه از 611
پرینت  ارسال به