25
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

4 / 6

توقّف امام در رَبَذه

۲۱۳۹.الإرشاد:آن گاه كه اميرمؤمنانْ قصد بصره كرد، در رَبَذه توقف نمود و آخرين حاجيان، او را در آن جا ملاقات كردند و نزد او ـ كه در خيمه خويش بود ـ جمع شدند تا سخنش را بشنوند.
ابن عبّاس مى گويد: نزد او رفتم و ديدم كفشى را وصله مى كند. به وى گفتم: ما به اصلاح كارهايمان نيازمندتريم از اين كارى كه [ اكنون ]انجام مى دهى.
با من سخن نگفت تا از [ وصله كردن ] كفش خود ، فارغ شد و آن را كنار لنگه ديگرش نهاد. پس به من فرمود: «اينها را قيمت كن» .
گفتم : قيمتى ندارند.
فرمود: «هرچه مى ارزد، بگو!».
گفتم: كمتر از يك درهم [ مى ارزند ].
فرمود: «به خدا سوگند، اينها برايم دوست داشتنى تر است از اين حكومت بر شما، مگر آن كه حقّى را به پا دارم يا باطلى را برانم».
گفتم : حاجيان ، جمع شده اند تا سخنت را بشنوند. آيا به من اجازه مى دهى سخن بگويم كه اگر سخنى نيكو بود، به نام توست و اگر جز آن بود، به نام من باشد؟
فرمود: «نه ؛ خودم صحبت مى كنم».
آن گاه دستش را ـ كه بسيار ستبر بود ـ بر سينه ام نهاد، به گونه اى كه احساس درد كردم. پس بلند شد.
گوشه لباسش را گرفتم و گفتم: تو را به خدا سوگند مى دهم و به حقّ خويشاوندى از تو درخواست مى كنم.
فرمود: «مرا سوگند مده».
آن گاه بيرون رفت و مردمْ نزدش اجتماع كردند. آن گاه، خدا را سپاس گفت و بر او ثنا فرستاد و فرمود: «امّا بعد؛ به راستى كه خداوند متعال، محمّد را [ در زمانى ]برانگيخت كه كسى در ميان عرب، كتاب خواندن نمى دانست و مدّعى نبود . او مردم را به جايگاه نجاتشان سوق داد. بدانيد كه به خدا سوگند ، هميشه در شمار فرماندهان [ جنگ ]بودم. نه چيزى را دگرگون كردم و نه خيانت ورزيدم تا آن كه [ لشكر جاهليتْ ]يكباره روى برگردانْد.
مرا با قريش چه كار؟ بدانيد كه به خدا سوگند، آنان كافر بودند و من با ايشان جنگيدم و اينك فريب خوردگان اند كه با آنان جنگ مى كنم و اين حركت من، به سبب عهدى است كه با من شده است.
به خدا سوگند كه باطل را مى شكافم، تا حقيقت از تهيگاهش بيرون آيد. قريش از ما انتقام نمى گيرد، مگر بدان جهت كه خداوند، ما را بر آنان برگزيد و ما آنان را در حوزه [ دين و حكومتِ ] خود درآورديم» و اين شعر را زمزمه كرد :



«به جانم سوگند كه بامدادان ، پيوسته شير خالص نوشيدى
و سرشير و خرماى بى هسته خوردى.

و ما به تو بزرگى بخشيديم و تو بلند مرتبه نبودى
و ما گرداگردِ تو اسبان كوتاه مو و نيزه ها فراهم كرديم» .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
24

4 / 6

نُزولُ الإِمامِ بِالرَّبَذَةِ

۲۱۳۹.الإرشاد :لَمّا تَوَجَّهَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام إلَى البَصرَةِ نَزَلَ الرَّبَذَةَ ، ۱ فَلَقِيَهُ بِها آخِرُ الحاجّ، فَاجتَمَعوا لِيَسمَعوا مِن كَلامِهِ وهُوَ في خِبائِهِ ، قالَ ابنُ عَبّاسٍ : فَأَتَيتُهُ فوََجَدتُهُ يَخصِفُ نَعلاً ، فَقُلتُ لَهُ : نَحنُ إلى أن تُصلِحَ أمرَنا أحوَجُ مِنّا إلى ما تَصنَعُ ! فَلَم يُكَلِّمني حَتّى فَرَغَ مِن نَعلِهِ ، ثُمَّ ضَمَّها إلى صاحِبَتِها ثُمَّ قالَ لي : قَوِّمَها ؟ فَقُلتُ : لَيسَ لَها قيمَةٌ . قالَ : عَلى ذاكَ ! قُلتُ : كِسرُ دِرهَمٍ ! قالَ : وَاللّهِ لَهُما أحَبُّ إلَيَّ مِن أمرِكُم هذا، إلّا أن اُقيمَ حَقّا أو أدفَعَ باطِلاً .
قُلتُ : إنَّ الحاجَّ قَد اِجتَمَعوا لِيَسمَعوا مِن كَلامِكَ ، فَتَأذَنُ لي أن أتَكَلَّمَ ؛ فَإِن كانَ حَسَنا كانَ مِنكَ ، وإِن كانَ غَيرَ ذلِكَ كانَ مِنّي ؟ قالَ : لا ، أنَا أتَكَلّمُ . ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلى صَدري ـ وكانَ شَثنَ ۲ الكَفَّينِ ـ فَآلَمَني ، ثُمَّ قامَ فَأَخَذتُ بِثَوبِهِ فَقُلتُ : نَشَدتُكَ اللّهَ وَالرَّحِمَ ! قالَ : لا تَنشُدني . ثُمَّ خَرَجَ فَاجتَمَعوا عَلَيهِ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأَثنى عَلَيه، ثُمَّ قالَ :
أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى بَعَثَ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله ولَيسَ فِي العَرَبِ أحَدٌ يَقرَأُ كِتابا ولا يَدَّعي نُبُوَّةً ، فَساقَ النّاسَ إلى مَنجاتِهِم ، أمَ وَاللّهِ ما زِلتُ في ساقَتِها ؛ ما غَيَّرتُ ولا خُنتُ حَتّى تَوَلَّت بِحَذافيرِها .
ما لي ولِقُرَيشٍ ؟ أمَ وَاللّهِ لَقَد قَاتَلتُهُم كافِرينَ ، ولَاُقاتِلَنَّهُم مَفتونينَ ، وإِنَّ مَسيري هذا عَن عَهدٍ إلَيَّ فيهِ ، أمَ وَاللّهِ : لَأَبقُرَنَّ الباطِلَ حَتّى يَخرُجَ الحَقُّ مِن خاصِرَتِهِ . ما تَنقَمُ مِنّا قُرَيشٌ إلّا أنَّ اللّهَ اختارَنا عَلَيهِم فَأَدخَلناهُم في حَيِّزِنا، وأَنشَدَ :



أدَمتَ۳لَعَمري شُربَكَ المَحضَ خالِصا
وأَكلَكَ بِالزُّبدِ المُقَشَّرَةَ البُجرا

ونَحنُ وَهَبناكَ العَلاءَ ولَم تَكُن
عَلِيّا وحُطنا حَولَكَ الجُردَ وَالسُّمرا۴

1.الرَّبَذَة : من قرى المدينة على ثلاثة أيّام ، قريبة من ذات عرق على طريق الحجاز . إذا رحلت من فيد تريد مكّة ، وبهذا الموضع قبر أبيذرّ الغفاري رحمه الله (معجم البلدان : ج ۳ ص ۲۴) .

2.الشَّثَن بالتحريك مصدر شَثِنَت كفّه بالكسر ؛ أي خَشُنَت وغَلُظَت (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۲۳۲ «شثن») .

3.في المصدر : «ذنب» وما أثبتناه من نهج البلاغة .

4.الإرشاد : ج ۱ ص ۲۴۷ ، نهج البلاغة : الخطبة ۳۳ وفيه من «قال ابن عبّاس . . .» وراجع شرح المائة كلمة : ص ۲۲۸ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 55783
صفحه از 611
پرینت  ارسال به