10 / 11
ورود امام به بيت المال بصره
۲۲۹۲.الجمل:چون عثمان بن حُنَيف از بصره بيرون رفت و طلحه و زبير به بيت المال برگشتند و در برابر آنچه در آن بود ، درنگ كردند، همين كه ميزان طلا و نقره اش را ديدند ، گفتند: اينها ، همان غنيمت هايى است كه خداوند ، ما را به آنها وعده داده است و به ما خبر داده است كه آن را به زودى در اختيارمان مى نهد.
ابو الأسود مى گويد: اين سخن را از آنان شنيدم و پس از آن ماجرا ، على عليه السلام را ديدم كه وارد بيت المال بصره شد . وقتى ثروت هاى آن را ديد ، فرمود: «اى [ طلاهاى ]زرد! اى [ نقره هاى ]سفيد! ديگرى را بفريبيد. ثروت ، مقتداى ستمگران است و من ، پيشواى مؤمنان».
به خدا سوگند ، نه بدانچه در آن جا بود ، توجّهى كرد و نه در آنچه ديده بود ، انديشيد ؛ بلكه ثروت ها را نزد او چون خاكى بى ارزش يافتم . از آنان (طلحه و زبير) و از وى شگفت زده شدم! از اين رو با خود گفتم: «آنان از كسانى اند كه دنيا را مى خواهند ، و اين از كسانى است كه آخرت را مى جويند» و آگاهى ام نسبت به وى افزون شد.
10 / 12
سخنرانى امام پس از تقسيم بيت المال
۲۲۹۳.الجملـ به نقل از واقدى ـ: به راستى كه اميرمؤمنان، چون از تقسيم ثروت[ هاى به جا مانده از سپاه جملْ ]فراغت يافت ، براى سخنرانى برخاست و خداوند را سپاس گفت و بر او درود فرستاد و فرمود:
«اى مردم! خدا را بر نعمت هايش سپاس مى گويم. طلحه و زبير كشته شدند و عايشه،شكست خورد. به خدا سوگند، اگر عايشه در جستجوى حق و خوار ساختن باطل بود،بايد در خانه اش مسكن مى گزيد كه خداوند ، جهاد را بر او واجب نساخته است. نخستين خطاى او درباره خودش بود.
به خدا سوگند ، او براى جمليان ، شوم تر از ماده شتر سرزمين حِجْر ۱ بود. دشمن شما با آنچه خداوند انجام داد ، جز بر كينه اش افزوده نشد و شيطان ، جز بر طغيانشان نيفزود . آنان براى [ بر پا داشتن] باطل آمدند و ستمگرانه بازگشتند. به راستى كه برادران مؤمن شما در راه خدا پيكار كردند و به خداوند ، ايمان داشتند و آمرزش الهى را آرزو مى كردند و ما بر حقّيم و آنان (دشمنان) بر باطل اند ، و خداوند به زودى ما و آنها را در روز قيامت ، جمع مى كند. پس اينك براى خودم و شما طلب آمرزش مى كنم».