4 / 7
نامه امام على به فرماندار بصره
۲۱۴۰.امام على عليه السلامـ در نامه اش به عثمان [ بن حُنَيف ] ، هنگام باخبر شدن از نزديك بودن لشكر جمليان به بصره ـ: از بنده خدا اميرمؤمنان، به عثمان بن حنيف. پس از حمد و سپاس خداوند؛ به راستى كه اين سركشان، با خداوندْ پيمان بستند و سپس بيعت شكستند و به سوى ديار تو روان شدند. شيطان، آنان را به خواستن آنچه خداوندْ خوش نمى دارد، سوق داد و خداوند، قدرتش بيشتر و كيفرش سخت تر است.
هرگاه بر تو وارد شدند، آنان را به پيروى و وفاى به پيمانى كه آن را از ما بُريدند، فرا خوان. اگر پذيرفتند، آنان را گرامى دار تا زمانى كه نزد تواند، و اگر سر باز زدند و جز چنگ زدن به ريسمان پيمان شكنى و مخالفتْ [ كارى ]نكردند ، با آنان پيكار كن تا خداوند، ميان تو و آنان داورى كند كه او بهترين داور است.
اين نامه را از ربذه برايت نوشتم و من با شتاب ، نزد تو خواهم آمد ـ اگر خدا خواهد ـ .
نامه را عبيد اللّه بن ابى رافع در سال سى و ششم [ هجرى ] نوشت.
4 / 8
مشتبه شدن امور بر كسانى كه چشم بصيرت نداشتند
۲۱۴۱.تاريخ اليعقوبى:حارث بن حوط رانى [ به على عليه السلام ]گفت:باور كنم كه طلحه،زبير و عايشه بر باطلْ گِرد آمده اند؟
[ على عليه السلام ] فرمود: «اى حارث! به راستى كه حق بر تو مُشتَبَه شده است. به راستى كه حق و باطل با مردمانْ شناخته نمى شوند؛ ليكن حق را بشناس تا اهل آن را بشناسى، و باطل را بشناس تا كسانى را كه آن را دنبال مى كنند، بشناسى».
۲۱۴۲.الأمالى ، طوسىـ به نقل از ابو بكر هُذَلى ـ: حارث بن حوط ليثى نزد امير مؤمنان على بن ابى طالب آمد و گفت: اى امير مؤمنان! گمان نمى كنم طلحه و زبير و عايشه، جز بر حق ، احتجاج كنند!
[ امير مؤمنان] فرمود: «اى حارث! به راستى كه اگر زير پايت را بنگرى و به بالاى سرت ننگرى، از حق ، منحرف مى شوى. به راستى كه حق و باطل با مردمان شناخته نمى شوند؛ ليكن حقيقت را با پيروى پيروان حق بشناس، و باطل را با دورى جُستن آنان كه از آن دورى مى جويند».
حارث گفت: چرا مانند عبد اللّه بن عمر و سعد بن مالك نباشم؟
امير مؤمنان فرمود: «به راستى كه عبد اللّه بن عمر و سعد، از يارى حق دست بداشتند و باطل را نيز يارى نرساندند. كِى آن دو پيشوايان خوبى بوده اند تا از آنان پيروى شود؟!». ۱