311
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۳۱۸.وقعة صِفّينـ به نقل از على بن اَقمر ـ: بر معاويه وارد شديم و خواسته هايمان را برآورديم . سپس گفتيم: [ چه خوب است] مردى را ببينيم كه محضر پيامبر خدا را درك كرده و او را ديده است.
آن گاه ، به نزد عبد اللّه بن عمر آمديم و گفتيم: اى يار پيامبر خدا! از آنچه شاهدش بوده اى و ديده اى ، براى ما باز گو .
[ عبد اللّه بن عمر] گفت: اين مرد (يعنى معاويه) كسى را نزد من فرستاد و گفت: اگر به من خبر رسد كه حديث مى گويى ، گردنت را مى زنم .
من نيز در برابر او بر روى زانوهاى خود نشستم و گفتم: دوست دارم تيزترين شمشير لشكرت بر گردنم باشد .
او گفت: به خدا سوگند ، با تو پيكار نمى كنم و تو را نمى كشم .
به خدا سوگند كه تهديد او مرا از اين باز نمى دارد كه آنچه را از پيامبر خدا درباره معاويه شنيده ام ، براى شما بازگو كنم . پيامبر خدا را ديدم كه به سوى وى (معاويه) فرستاد و او را فرا خواند ـ كه كاتب پيامبر بود ـ . پيك ، باز آمد و گفت: او غذا مى خورد.
[ پيامبر خدا] فرمود: «خدا شكمش را سير نگرداند!». آيا ديده اى او سير شود؟
پيامبر خدا از بزرگ راهى ، بيرون آمد. آن گاه به ابو سفيانْ نظر افكند كه سواره بود و معاويه و برادرش يكى از جلو مى رفت و ديگرى از پس . وقتى پيامبر خدا به آنان نظر افكند، فرمود: «بار خدايا ! جلودار و دنباله رو و سواره را لعنت كن».
گفتيم: تو خودت از پيامبر خدا شنيدى؟
گفت: بلى؛ وگر نه [ اگر دروغ گويم] ، گوش هايم كَر شود ، چنان كه چشمانم نابينا شده است.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
310

۲۳۱۸.وقعة صفّين عن عليّ بن الأقمر :وَفَدنا عَلى مُعاوِيَةَ وقَضَينا حَوائِجَنا ثُمَّ قُلنا : لَو مَرَرنا بِرَجُلٍ قَد شَهِدَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وعايَنَهُ ، فَأَتَينا عَبدَ اللّهِ بنَ عُمَرَ فَقُلنا : يا صاحِبَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، حَدِّثنا ما شَهِدَت ورَأَيتَ . قالَ :
إنَّ هذا أرسَلَ إلَيَّ ـ يَعني مُعاوِيَةَ ـ فَقالَ : لَئِن بَلَغَني أنَّكَ تُحَدِّثُ لَأَضرِبَنَّ عُنُقَكَ . فَجَثَوتُ عَلى رُكبَتَيَّ بَينَ يَدَيهِ ، ثُمَّ قُلتُ : وَدِدتُ أنّ أحَدَّ سَيفٍ في جُندِكَ عَلى عُنُقي ، فَقالَ : وَاللّهِ ما كُنتُ لِاُقاتِلَكَ ولا أقتُلَكَ .
وَايمُ اللّهِ ما يَمنَعُني أن اُحَدِّثَكُم ما سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ فيه : رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أرسَلَ إلَيهِ يَدعوهُ ـ وكانَ يَكتُبُ بَينَ يَدَيهِ ـ فَجاءَ الرَّسولُ فَقالَ : هُوَ يَأكُلُ . فَقالَ : «لا أشبَعَ اللّهُ بَطنَهُ» فَهَل تَرَونَهُ يَشبَعُ ؟
قال : وخَرَجَ مِن فَجٍّ ۱ فَنَظَرَ رَسولُ اللّهِ إلى أبي سُفيانَ وهُوَ راكِبٌ ومُعاوِيَةُ وأخوهُ ، أحَدُهُما قائِدٌ وَالآخَرُ سائِقٌ ، فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قال : « اللّهُمَّ العَنِ القائِدَ وَالسّائِقَ وَالرّاكِبَ » .
قُلنا : أنتَ سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؟
قالَ : نَعَم ، وإلّا فَصُمَّتا اُذُنايَ ، كَما عَمِيَتا عَينايَ . ۲

1.الفَجّ : الطريق الواسع (النهاية : ج ۳ ص ۴۱۲ «فجج») .

2.وقعة صفّين : ص ۲۲۰ ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۱۹۰ ح ۴۵۸ ـ ۴۷۴ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 66254
صفحه از 611
پرینت  ارسال به