317
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۳۲۶.البداية والنهاية ـ به نقل از على بن محمّد بن عبد اللّه بن ابى سيف ـ :هند در نامه اى كه به معاويه نوشت ، گفت : پسرم! به خدا سوگند ، كم است كه زن آزاده اى ، فرزندى مانند تو بزايد . اكنون اين مرد (يعنى عمر بن خطّاب)، تو را بر اين امر (حكومت) گمارده است . پس در فرمانبردارى از او تلاش كن ، در آنچه مى پسندى و نمى پسندى.

2 / 1 ـ 5

عمر بن خطّاب و معاويه

۲۳۲۷.البداية والنهايةـ به نقل از زُهْرى ـ: نزد عمر بن خطاب ، از معاويه ياد شد . او گفت: جوان قريشى و فرزند سرور قريش را رها كنيد . او كسى است كه در خشم مى خندد و به جز در حال خشنودى نمى توان چيزى از او گرفت، و كسى است كه از بالاى سرش [ و با عزّت ،] چيزى به كسى نمى دهد ، جز به آن كسى كه او را پايمال كند.

۲۳۲۸.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو محمّد اُموى ـ: عمربن خطّاب به شام رفت . معاويه را ديد كه با يك گروه به استقبالش مى آيد و در شامگاه نيز با يك گروه. عمر به وى گفت: اى معاويه! شامگاهان با يك گروهْ حركت مى كنى و صبحگاهان با گروهى ديگر و به من خبر رسيده است كه صبحگاهان در منزل مى مانى و نيازمندان ، پشت در قصر تو مى مانند.
معاويه گفت: اى اميرمؤمنان! دشمن در اين سرزمين به ما نزديك است و داراى جاسوسان و خبرچينانى هستند. اى اميرمؤمنان! خواستم عزّت اسلام را ببينند.
عمر به وى گفت: به درستى كه اين ، حيله مردى خردمند است يا نيرنگ مردى زِبَردست.
آن گاه معاويه گفت: اى اميرمؤمنان! آنچه مى خواهى ، مرا بدان فرمان ده تا همان گونه باشم.
عمر گفت: واى بر تو! در كارى بر تو عيب نگرفتم ، جز آن كه مرا به گونه اى رها كردى كه نمى دانم به تو فرمان دهم يا بازت دارم.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
316

۲۳۲۶.البداية والنهاية عن عليّ بن محمّد بن عبد اللّه بن أبي سيف :قالَت هِندٌ لِمُعاوِيَةَ ـ فيما كَتَبَت بِهِ إلَيهِ ـ : وَاللّهِ يا بُنَيَّ إنَّهُ قَلَّ أن تَلِدَ حُرَّةٌ مِثلَكَ ، وإنَّ هذَا الرَّجُلَ [أي عُمَرَ بنَ الخَطّابِ ]قَدِ استَنهَضَكَ في هذَا الأَمرِ ، فَاعمَل بِطاعَتِهِ فيما أحبَبتَ وكَرِهتَ . ۱

2 / 1 ـ 5

عُمَرُ بنُ الخَطّابِ ومُعاوِيةُ

۲۳۲۷.البداية والنهاية عن الزهري :ذُكِرَ مُعاوِيَةُ عِندَ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ فَقالَ : دَعوا فَتى قُرَيشٍ وَابنَ سَيِّدِها ؛ إنَّهُ لَمَن يَضحَكُ فِي الغَضَبِ ، ولا يُنالُ مِنهُ إلّا عَلَى الرِّضا ، ومَن لا يُؤخَذُ مِن فَوقِ رَأسِهِ إلّا مِن تَحتِ قَدَمَيهِ . ۲

۲۳۲۸.تاريخ الطبري عن أبي محمّد الاُموي :خَرَجَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ إلَى الشّامِ ، فَرَأى مُعاوِيَةَ في مَوكِبٍ يَتَلَقّاهُ ، وراحَ إلَيهِ في مَوكِبٍ ، فَقالَ لَهُ عُمَرُ : يا مُعاوِيَةُ ! تَروحُ في مَوكِبٍ وتَغدو في مِثلِهِ ، وبَلَغَني أنَّكَ تُصبِحُ في مَنزِلِكَ وذَوُو الحاجاتِ بِبابِكَ !
قالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنَّ العَدُوَّ بِها قَريبٌ مِنّا ولَهُم عُيونٌ وجَواسيسُ ، فَأَرَدتُ يا أميرَ المُؤمِنينَ أن يَرَوا لِلإِسلامِ عِزّاً .
فَقالَ لَهُ عُمَرُ : إنَّ هذا لَكَيدُ رَجُلٍ لَبيبٍ أو خُدعَةُ رَجُلٍ أريبٍ .
فَقالَ مُعاوِيَةُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ، مُرني بِما شِئتَ أصِر إلَيهِ .
قالَ : وَيحَكَ ! ما ناظَرتُكَ في أمرٍ أعيبُ عَلَيكَ فيهِ إلّا تَرَكتَني ما أدري آمُرُكَ أم أنهاكَ ! ۳

1.البداية والنهاية : ج ۸ ص ۱۱۸ .

2.البداية والنهاية : ج ۸ ص ۱۲۴ .

3.تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۳۳۱ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 55386
صفحه از 611
پرینت  ارسال به