فصل سوم : سياست على
3 / 1
كنار گذاردن معاويه
پيش از اين گفتيم كه يكى از نخستين اقدامات امام على عليه السلام پس از بيعت مردم براى آغاز اصلاحات، بركنار كردن كارگزاران عثمان بود . ۱ سياستمداران علاقه مند به امام عليه السلام ، بر كنارى دو نفر را مصلحت نمى دانستند : معاويه و ابو موسى اشعرى.
سرانجام با توضيحات بسيار و وساطت هاى مالك اشتر ، امام عليه السلام با ابقاى ابو موسى موافقت كرد؛ امّا در مورد معاويه ، هر چه براى قانع كردن على عليه السلام تلاش كردند ، نتيجه اى نداشت و ايشان ، ابقاى او بر حكومت شام را حتى براى يك لحظه روا ندانست.
معاويه نيز نه خود با امام عليه السلام بيعت كرد و نه گذاشت مردم شام با ايشان بيعت كنند و از همان روز اوّل حكومت امام عليه السلام ، توطئه عليه او را شروع كرد و زمينه را براى برخورد نظامى فراهم ساخت.
نخستين سؤال در اين زمينه اين است كه : چگونه مى توان اين اقدام امام عليه السلام را از نظر سياسى توجيه كرد؟ آيا بهتر نبود امام على عليه السلام معاويه را در آغاز حكومت خود ، ابقا مى كرد تا حاكميتش استقرار يابد و معاويه، همراه اهل شام با او بيعت كند و بعد ، او را عزل مى كرد تا جنگ صفّينْ پيش نيايد و حكومت اسلامى به رهبرى او تداوم يابد؟ آيا حفظ وحدت كلمه امّت و تداوم نظام اسلامى ـ كه از واجب ترين واجبات است ـ اقتضا نمى كرد كه امام عليه السلام او را به طور موقّت در حكومت شام ، ابقا نمايد؟