399
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۳۶۶.مروج الذهبـ به نقل از ابن عبّاس ـ: [ به على عليه السلام گفتم :] نظر مشورتى من به تو اين است كه معاويه را نگه دارى . اگر با تو بيعت كرد ، من بر عهده مى گيرم كه او را از جايگاهش بركَنَم.
فرمود : «نه ؛ به خدا سوگند كه جز شمشير به او چيزى نخواهم بخشيد!» .
آن گاه بدين شعر ، تمثّل جُست:



«اگر بميرم ، به گونه اى كه از روى زبونى نباشد
ننگ نيست ، اگر شيطان ، آدمى را گم راه نكرده باشد

گفتم : اى اميرمؤمنان! تو مردى دلاورى . آيا نشنيدى كه پيامبر خدا مى فرمود : «جنگ ، نيرنگ است؟».
على عليه السلام فرمود : «چرا».
گفتم : به خدا سوگند ، اگر از من بپذيرى ، آنان را پس از وارد شدن ، بيرون مى كنم و آنان را رها مى سازم كه در پشت كارها بينديشند و ندانند سبب آن چيست ، بدون آن كه نقصى بر تو وارد گردد يا گناهى بر تو باشد.
فرمود : «اى ابن عبّاس! من از خُرده گيرى هاى تو و معاويه ، به دورم . به من مشورت مى دهى . اگر مشورت تو را نپذيرفتم، بايد از من اطاعت كنى».
گفتم : من چنين خواهم كرد؛ زيرا كم ترين حقّى كه بر من دارى، اطاعت است، و خداوند ، توفيق دهنده است.

ر . ك : ج 3 ص 563 (كنار نهادن كارگزاران عثمان) .

3 / 3

امام معاويه را به بيعت فرا مى خوانَد

۲۳۶۷.امام على عليه السلامـ از نامه اش به معاويه ، هنگامى كه براى خلافت با وى بيعت شد ـ:از بنده خدا، على، اميرمؤمنان، به معاوية بن ابى سفيان . پس از حمد و سپاس خداوند ؛ به درستى كه عذر مرا درباره خودتان و روى گردانى ام را از شما دانستى، تا آن جا كه از آن ، چاره اى نبود و راه فرارى وجود نداشت . حرف و حديث ، طولانى است و سخن ، بسيار. آنچه گذشته، گذشته است و آنچه پيش آمده، پيش آمده است . از آنان كه نزد تو هستند ، بيعت گير و با گروهى از يارانت نزد من آى . والسلام!


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
398

۲۳۶۶.مروج الذهب عن ابن عبّاسـ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: أنَا اُشيرُ عَلَيكَ أن تُثبِتَ مُعاوِيَةَ ، فَإِن بايَعَ لَكَ فَعَلَيَّ أن أقلَعَهُ مِن مَنزِلِهِ . قالَ : لا وَاللّهِ لا اُعطيهِ إلَا السَّيفَ ، ثُمَّ تَمَثَّلَ :



فَما مِيتَةٌ إن مُتُّها غَيرَ عاجِزِ
بِعارٍ إذا ما غالَتِ النَّفسَ غولُها

فَقُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أنتَ رَجُلٌ شُجاعٌ ، أ ما سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : الحَربُ خُدعَةٌ ؟ ! فَقالَ عَلِيٌّ : بَلى . قُلتُ : أمَا وَاللّهِ ، لَئِن أطَعتَني لَأَصدُرَنَّ بِهِم بَعد وُرودٍ ، ولَأَترُكَنَّهُم يَنظُرونَ في أدبارِ الاُمورِ ، ولا يَدرونَ ما كانَ وَجهُها ، مِن غَيرِ نقَصٍ لَكَ ، ولا إثمٍ عَلَيكَ .
فَقالَ لي : يَابنَ عَبّاسٍ ، لَستُ مِن هُنَيّاتِكَ ولا هُنَيّاتِ مُعاوِيَةَ في شَيءٍ ، تُشيرُ بِهِ عَلَيَّ بِرَأيٍ ، فَإِذا عَصَيتُكَ فَأَطِعني .
فَقُلتُ : أنَا أفعَلُ ، فَإِنَّ أيسَرَ ما لَكَ عِندِي الطّاعَةُ ، وَاللّهُ وَلِيُّ التَّوفيقِ . ۱

راجع : ج 3 ص 562 (عزل عمّال عثمان) .

3 / 3

الإِمامُ يَدعو مُعاوِيَةَ إلَى البَيعَةِ

۲۳۶۷.الإمام عليّ عليه السلامـ مِن كِتابٍ لَهُ إلى مُعاوِيَةَ لَمّا بويِعَ عليه السلام بِالخِلافَةِ ـ: مِن عَبدِ اللّهِ عَلِيٍّ أميرِ المُؤمِنينَ إلى مُعاوِيَةَ بنِ أبي سُفيانَ : أمّا بَعدُ ، فَقَد عَلِمتَ إعذاري فيكُم ، وإعراضي عَنكُم ، حَتّى كانَ ما لابُدَّ مِنهُ ولا دَفعَ لَهُ ، وَالحَديثُ طَويلٌ ، وَالكَلامُ كَثيرٌ ، وقَد أدبَرَ ما أدبَرَ ، وأقبَلَ ما أقبَلَ ، فَبايِع مَن قِبَلَكَ ، وأقبِل إلَيَّ في وَفدٍ مِن أصحابِكَ . وَالسَّلامُ . ۲

1.مروج الذهب : ج ۲ ص ۳۶۴ ، تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۴۴۱ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۰۷ نحوه وراجع البداية والنهاية : ج ۷ ص ۲۲۹ .

2.نهج البلاغة : الكتاب ۷۵ ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۳۶۵ ح ۳۴۰ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 54820
صفحه از 611
پرینت  ارسال به