401
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۳۶۸.شرح نهج البلاغة :هنگامى كه با على عليه السلام بيعت شد، براى معاويه چنين نوشت: «پس از حمد و سپاس خداوند ؛ به درستى كه مردم ، عثمان را بدون رايزنى با من به قتل رساندند و با گِرد آمدن و مشورت خودشان ، با من بيعت كردند . هرگاه نامه ام به تو رسيد ، براى من از مردم ، بيعت بگير و نمايندگانى از بزرگان شام را از سوى خودت نزد من روانه كن».

3 / 4

سياست معاويه در پاسخ به امام على

۲۳۶۹.تاريخ الطبرىـ در گزارش نامه امام على عليه السلام به معاويه و ابو موسى ـ: فرستاده اميرمؤمنان به سوى معاويه ، سبره جُهَنى بود. او نزد معاويه رفت؛ ولى معاويه ، نه نامه اى مى نوشت و نه پاسخى مى داد و فرستاده را نمى پذيرفت و هر گاه فرستاده از او جواب مى خواست ، تنها اين اشعار را مى خواند:



مانند دژى استوار بمان يا دستم را
در جنگى خانمانسوز كه آتش برافروزد ، بربند.

جنگى با همسايگان و فرزندانتان كه
كشتن فاجعه بار آنان ، موى سر و گيجگاه را سپيد كند.

جنگى كه زير دستان و بالا دستان را خسته كند
و براى آن ، جز ما سرپرستى و داورى يافت نشود.

هرگاه جُهَنى تقاضاى نوشتن پاسخ نامه را مى كرد ، معاويه بيش از اين اشعار ، چيزى در پاسخش نمى گفت ، تا آن كه ماه سوم كشتن عثمان ، يعنى ماه صفر شد . معاويه ، مردى از بنى عَبْس و يك نفر از بنى رَواحه به نام قبيصه را فرا خواند و طومارى مُهر زده به وى داد كه عنوانش چنين بود : از معاويه به على.
سپس [ به عَبْسى] گفت : هر گاه وارد مدينه شدى ، پايين طومار را بگير [ و آن را بلند كن] ، و به وى سفارش هايى كرد كه چه بگويد و فرستاده على عليه السلام را نيز روانه ساخت.
هر دو بيرون آمدند و در آغاز ماه ربيع اوّل ، به مدينه رسيدند. وقتى وارد مدينه شدند ، عبسى طومار را ـ چنان كه مأمور شده بود ـ بلند كرد و مردم ، بيرون آمدند و بدان مى نگريستند . سپس به خانه هاى خويش رفتند و دانستند كه معاويه ، مخالف است.
مرد عبسى رفت تا بر على عليه السلام وارد شد . طومار را به وى داد. وقتى [ على عليه السلام ]مهرش را شكست در درون آن نوشته اى نديد، به فرستاده [ معاويه] فرمود : «چه خبر؟» .
گفت : در امانم؟
فرمود : «بلى . فرستادگان در امان اند و كشته نمى شوند».
گفت : قومى را پشت سر گذاشتم كه جز به انتقام ، رضايت نمى دادند.
فرمود : «از چه كسى؟».
گفت : از خودت! من شصت هزار پيرمرد را پشت سر نهادم كه زير پيراهن عثمان ، گريه مى كردند؛ پيراهنى كه براى آنان نصب شده بود و بر منبر دمشق ، كشيده شده بود.
فرمود: «خون عثمان را از من مى خواهند؟! مگر من مانند عثمان ، ستمديده [ و خون باخته ]نيستم؟ بار خدايا! در پيشگاه تو از خون عثمان ، برائت مى جويم».


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
400

۲۳۶۸.شرح نهج البلاغة :لَمّا بويِعَ عَلِِيٌّ عليه السلام كَتَبَ إلى مِعاوِيَةَ : أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ النّاس قَتَلوا عُثمانَ عَن غَيرِ مَشورَةٍ مِنّي ، وبايَعوني عَن مَشورَةٍ مِنهُم وَاجتِماعٍ ، فَإِذا أتاكَ كِتابي فَبايِع لي ، وأوفِد إلَيَّ أشرافَ أهلِ الشّامِ قِبَلَكَ . ۱

3 / 4

سِياسَةُ مُعاوِيَةَ في جَوابِ الإِمامِ

۲۳۶۹.تاريخ الطبريـ في ذِكرِ كِتابِ الإِمامِ إلى مُعاوِيَهَ وأبي موسى ـ: وكانَ رَسولُ أميرِ المُؤمِنينَ إلى مُعاوِيَةَ سَبرَةَ الجُهَنِيَّ ، فَقَدِمَ عَلَيهِ فَلَم يَكتُب مُعاوِيَةُ بِشَيءٍ ، ولَم يُجِبهُ ، ورَدَّ رَسولَهُ ، وجَعَلَ كُلَّما تَنَجَّزَ جَوابَهُ لَم يَزِد عَلى قَولِهِ :



أدِم إدامَةَ حِصنٍ أوخَذا بِيَدي
حَرباً ضَروساً تَشُبُّ الجَزلَ وَالضَّرَما

في جارِكُم وَابنِكُم إذ كانَ مَقتَلُهُ
شَنعاءَ شَيَّبَتِ الأَصداغَ وَاللَّمَما

أعيَى المَسودُ بِها وَالسَّيِّدونَ فَلَم
يوجَد لَها غَيرُنا مَولىً ولا حَكَما

وجَعَلَ الجُهَنِيُّ كُلَّما تَنَجَّزَ الكِتابَ لَم يَزِدهُ عَلى هذِهِ الأَبياتِ ، حَتّى إذا كانَ الشَّهرُ الثّالِثُ مِن مَقتَلِ عُثمانَ في صَفَرٍ دَعا مُعاوِيَةُ بِرَجُلٍ مِن بَني عَبسٍ ثُمَّ أحَدِ بَني رَواحَةَ يُدعى قَبيصَةَ ، فَدَفَعَ إلَيهِ طوماراً مَختوماً عُنوانُهُ : مِن مُعاوِيَةَ إلى عَلِيٍّ ، فَقالَ : إذا دَخَلتَ المَدينَةَ فَاقبِض عَلى أسفَلِ الطّومارِ ، ثُمَّ أوصاهُ بِما يَقولُ ، وسَرَّحَ رَسولَ عَلِيٍّ .
وخَرَجا فَقَدِمَا المَدينَةَ في رَبيعِ الأَوَّلِ لِغُرَّتِهِ ، فَلَمّا دَخَلَا المَدينَةَ رَفَعَ العَبسِيُّ الطّومارَ كَما أمَرَهُ ، وخَرَجَ النّاسُ يَنظُرونَ إلَيهِ ، فَتَفَرَّقوا إلى مَنازِلِهِم وقَد عَلِموا أنَّ مُعاوِيَةَ مُعتَرِضٌ ، ومَضى يَدخُلُ عَلى عَلِيٍّ ، فَدَفَعَ إلَيهِ الطّومارَ فَفَضَّ خاتَمَهُ فَلَم يَجِد في جَوفِهِ كِتابَةً ، فَقالَ لِلرَّسولِ : ما وَراءَكَ ؟ قال : آمِنٌ أنَا ؟ قالَ : نَعَم ؛ إنَّ الرُّسُلَ آمِنَةٌ لا تُقتَلُ . قالَ : وَرائي أنّي تَرَكتُ قَوماً لا يَرضَونَ إلّا بِالقَوَدِ . قالَ : مِمَّن ؟ قالَ : مِن خَيطِ نَفسِكَ ، وتَرَكتُ سِتّينَ ألفَ شَيخٍ يَبكي تَحتَ قَميصِ عُثمانَ وهُوَ مَنصوبٌ لَهُم قَد ألبَسوهُ مِنبَرَ دِمَشقَ . فَقالَ : مِنّي يَطلُبونَ دَمَ عُثمانَ ! أ لَستُ مَوتوراً كَتِرَةِ عُثمانَ ؟ ! اللّهُمَّ إنّي أبرَأُ إلَيكَ مِن دَمِ عُثمانَ . ۲

1.شرح نهج البلاغة : ج ۱ ص ۲۳۰ .

2.تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۴۴۳ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۱۰ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 55325
صفحه از 611
پرینت  ارسال به