4 / 2
پاسخِ بس بى شرمانه معاويه
۲۳۷۹.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابو الحسن على بن محمّد مدائنى ـ: آن گاه ، معاويه به وى (على عليه السلام ) نوشت :
از معاوية بن ابى سفيان به على بن ابى طالب .
امّا بعد ؛ نامه ات را دريافتم . همانا فتنه ها را به درازا كشانده اى . و من مى دانم آنچه تو را به اين كار وامى دارد ، مرگ توست كه تو را از آن چاره اى نيست ؛ هر چند از آن گريز جويى . پس بر گم گشتگى خويش بيفزاى! ديرگاهى است كه انديشه ات سَبُك گشته و خود را در آرزوى چيزى افكندى كه از آنِ تو نيست و با آن كس كه از تو بهتر است ، در مى پيچى ؛ ليكن فرجام [ نيك] از آنِ كسى جز توست . و بار گناه [ديگران ]را با خطاهايى كه تو را فرا گرفته ، بر دوش خواهى داشت . والسّلام!
4 / 3
نامه امام به معاويه و پرهيز دادنش از جنگ
۲۳۸۰.شرح نهج البلاغةـ به نقل از مدائنى ـ: على عليه السلام به او (معاويه) نوشت :
امّا بعد ؛ اين مايه گم راهى كه با خود دارى ، چندان دور از همانى نيست كه خانواده و خاندان تو با خود داشتند ؛ هم ايشان كه كفر و باطل خواهى ، وادارشان كرد كه بر محمّد صلى الله عليه و آله حسد ورزند ، تا آن گاه كه به خاك هلاكت در انداخته شدند ـ چنان كه خود مى دانى ـ ؛ همانان كه هيچ حريمى را پاس نداشتند و هيچ [ رخداد ]بزرگى را دور نكردند . من ، خويش ، در آن عرصه ها در مقابلشان بودم ؛ در تنور جنگ با آنان ، حمله ور بودم و بُرندگى شمشيرهايشان را كُند مى ساختم و سران ايشان و سردمداران گم راهى را مى كشتم . به خواست خداوند ، جانشين ايشان [ يعنى تو] را نيز در پى همان پيشينيان خواهم فرستاد . و چه بد جانشينى است آن كه بر جاى پيشينيانى نشيند كه جايگاه و فرودگاهشان آتش است . والسّلام!