461
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۳۹۳.امام على عليه السلامـ بـرگرفته نـامه وى در پـاسخ بـه معاويه ـ: امّا بعد ؛ چنان كه ياد كردى ، ما و شما [ پيش از اسلام ]مأنوس و يكْ پارچه بوديم . ديروز ، ايمان ما و كفر شما ميانمان فاصله افكند و امروز ، استوارى ما بر حق و گرفتارى شما به فتنه . هيچ يك از شما ، جز از سرِ ناچارى ، مسلمان نشد ، آن هم پس از آن كه همه بزرگانِ اسلام ، يكْ پارچه هم داستانِ پيامبر خدا شدند .
ياد كرده اى كه من طلحه و زبير را كشته ام و عايشه را آواره كرده ام و بين بصره و كوفه مستقر شده ام . اين ، كارى است كه تو از آن بركنار بودى . پس ، از آن بر تو ملامتى نيست و پوزش خواستن از آن نزد تو نشايد .
و ياد كرده اى كه در ميان [لشكرى از] مهاجران و انصار به ديدار من خواهى آمد . امّا آن روز كه [ در جنگ بدر ]برادرت (عَمرو) به اسيرى گرفته شد، پيوند هجرت بُريده شد [ و تو و خاندانت از مهاجران به شمار نمى آييد] . پس اگر [ براى جنگ با من] در شتابى ، آسوده باش كه اگر من به ديدار تو آيم ، شايسته است ؛ چرا كه خداوند مرا به سويت مى فرستد تا تو را به كيفر رسانم . اگر هم تو به ديدار من آيى ، چنان مى شود كه مردى از بنى اسد گفته :



به سوى بادهاى تابستانى روى مى آورند كه
درميان زمين هاى صاف وتخته سنگ ها، سنگريزه ها را به جانبشان مى افكَند.

نزد من است شمشيرى كه آن را به گَزيدنِ جدّت ، دايى ات و برادرت در يك ميدان وا داشتم . خداى را سوگند ـ چنان كه دانستم ـ دل تو در غلاف است و خِرَدت كم مايه . مى سِزَد كه درباره تو گفته شود : «بر نردبانى بالا رفته اى كه تو را به بلندايى رسانده به زيانت ، نه به سودت ؛ زيرا تو چيزى را جُستى كه گمشده ات نيست و گله اى را چراندى كه از آنِ تو نيست و در جستجوى چيزى برآمدى كه سزاوارش نيستى و گوهرِ آن را ندارى . چه دور است گفتار تو از كردارت!
زود همانند عموها و دايى هايت شدى ؛ همانان كه سنگْ دلى و آرزوپرورىِ باطل ، ايشان را به انكار محمد صلى الله عليه و آله كشاند و سرانجام ـ همان گونه كه مى دانى ـ با ضربه شمشيرهايى كه كارزار از آنها خالى نبود و سستى در آنها راه نداشت ، در هلاكت افتادند ، بى آن كه هيچ حادثه بزرگى را از خود دور كنند يا حريمى را پاس دارند .
درباره كُشندگان عثمان ، پُر سخن گفتى . پس تو [ نيز ]همانند مردم [ در اطاعت از من] داخل شو ؛ آن گاه ، مردم را براى داورى نزد من فراخوان تا تو و ايشان را بر پايه كتاب خداوند متعال ، راه بَرَم . و امّا آنچه تو مى خواهى ، ۱ فريب دادنِ كودك است به هنگام گرفتنش از شير . و درود بر شايسته درود باد!

1.گفته شده مراد وى ، دست آويختن معاويه به مسئله شبهه انگيز «قاتلان عثمان» است . نيز گفته شده منظور ، آن چيزى است كه معاويه بارها از امير مؤمنان درخواست كرده بود ؛ يعنى حكومت وى بر شام را بپذيرد و به بيعت وادارش نكند (شرح نهج البلاغة : ج ۱۸ ص ۲۱).


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
460

۲۳۹۳.عنه عليه السلامـ مِن كِتابٍ لَهُ إلى مُعاوِيَةَ جَواباً ـ: أمّا بَعدُ ؛ فَإِنّا كُنّا نَحنُ وأنتُم عَلى ما ذَكَرتَ مِنَ الاُلفَةِ وَالجَماعَةِ ، فَفَرَّقَ بَينَنا وبَينَكُم أمسِ أنّا آمَنّا وكَفَرتُم ، وَاليَومَ أنَّا استَقَمنا وفُتِنتُم . وما أسلَمَ مُسلِمُكُم إلّا كَرهاً ، وبَعدَ أن كانَ أنفُ الإِسلامِ كُلُّهُ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله حِزباً .
وذَكَرتَ أنّي قَتَلتُ طَلحَةَ وَالزُّبَيرَ ، وشَرَّدتُ بِعائِشَةَ ونَزَلتُ بَينَ المِصرَينِ ، وذلِكَ أمرٌ غِبتَ عَنهُ فَلا عَلَيكَ ، ولَا العُذرُ فيهِ إلَيكَ .
وذَكَرتَ أنَّكَ زائِري فِي المُهاجِرينَ وَالأَنصارِ ، وقَدِ انقَطَعَتِ الهِجرَةُ يَومَ اُسِرَ أخوكَ ، فَإِن كانَ فيكَ عَجَلٌ فَاسْتَرْفِهْ ؛ فَإِنّي إن أزُركَ فَذلِكَ جدَيرٌ أن يَكونَ اللّهُ إنَّما بَعَثَني إلَيكَ لِلنِّقمَةِ مِنكَ ! وإن تَزُرني فَكَما قالَ أخو بَني أَسَدٍ :



مُستَقبِلينَ رِياحَ الصَّيفِ تَضرِبُهُم
بِحاصِبٍ بَينَ أغوارٍ وجُلْمودِ

وعِندِي السَّيفُ الَّذي أعضَضتُهُ بِجَدِّكَ وخالِكَ وأخيكَ في مَقامٍ واحِدٍ . وإنَّكَ وَاللّهِ ـ ما عَلِمتُ ـ الأَغلَفُ القَلبِ ، المُقارِبُ العَقلِ ، وَالأَولى أن يُقالَ لَكَ : إنَّكَ رَقيتَ سُلَّماً أطلَعَكَ مَطلَعَ سوءٍ عَلَيكَ لا لَكَ ، لِأَنَّكَ نَشَدتَ غَيرَ ضالَّتِكَ ، ورَعيتَ غَيرَ سائِمَتِكَ ، وطَلَبتَ أمراً لَستَ مِن أهلِهِ ولا في مَعدِنِهِ ، فَما أبعَدَ قَولَكَ مِن فِعلِكَ ! وقَريبٌ ما أشبَهتَ ۱ مِن أعمامٍ وأخوالٍ ! حَمَلَتهُمُ الشَّقاوَةُ وتَمَنِّي الباطِلِ عَلَى الجُحودِ بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، فَصُرِعوا مَصارِعَهُم حَيثُ عَلِمتَ ، لَم يَدفَعوا عَظيماً ، ولَم يَمنَعوا حَريماً ، بِوَقعِ سُيوفٍ ما خَلا مِنهَا الوَغى ، ولَم تُماشِهَا الهُوَيْنى . ۲
وقَد أكثَرتَ في قَتَلَةِ عُثمانَ ، فَادخُل فيما دَخَلَ فيهِ النّاسُ ، ثُمَّ حاكِمِ القَومَ إلَيَّ أحمِلكَ وإيّاهُم عَلى كِتابِ اللّهِ تَعالى . وأمّا تِلكَ الَّتي تُريدُ ۳ فَإِنَّها خُدعَةُ الصَّبِيِّ عَنِ اللَّبَنِ في أوَّلِ الفِصالِ ، وَالسَّلامُ لِأَهلِهِ . ۴

1.ما : مصدرية ؛ أي وقريب شبهك (شرح نهج البلاغة : ج ۱۸ ص ۲۰) .

2.أي لم تصحبها ، يصفها بالسرعة والمضيّ في الرؤوس والأعناق (شرح نهج البلاغة : ج ۱۸ ص ۲۰) .

3.قيل : إنّه يريد التعلّق بهذه الشبهة ؛ وهي قَتَلة عثمان . وقيل : أراد به ما كان معاوية يكرّر طلبه من أمير المؤمنين عليه السلام ، وهو أن يقرّه على الشام وحده ، ولا يكلّفه البيعة (شرح نهج البلاغة : ج ۱۸ ص ۲۱) .

4.نهج البلاغة : الكتاب ۶۴ ، الاحتجاج : ج ۱ ص ۴۲۶ ح ۹۱ ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۹۱ ح ۴۰۲ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 66318
صفحه از 611
پرینت  ارسال به