۲۳۹۳.امام على عليه السلامـ بـرگرفته نـامه وى در پـاسخ بـه معاويه ـ: امّا بعد ؛ چنان كه ياد كردى ، ما و شما [ پيش از اسلام ]مأنوس و يكْ پارچه بوديم . ديروز ، ايمان ما و كفر شما ميانمان فاصله افكند و امروز ، استوارى ما بر حق و گرفتارى شما به فتنه . هيچ يك از شما ، جز از سرِ ناچارى ، مسلمان نشد ، آن هم پس از آن كه همه بزرگانِ اسلام ، يكْ پارچه هم داستانِ پيامبر خدا شدند .
ياد كرده اى كه من طلحه و زبير را كشته ام و عايشه را آواره كرده ام و بين بصره و كوفه مستقر شده ام . اين ، كارى است كه تو از آن بركنار بودى . پس ، از آن بر تو ملامتى نيست و پوزش خواستن از آن نزد تو نشايد .
و ياد كرده اى كه در ميان [لشكرى از] مهاجران و انصار به ديدار من خواهى آمد . امّا آن روز كه [ در جنگ بدر ]برادرت (عَمرو) به اسيرى گرفته شد، پيوند هجرت بُريده شد [ و تو و خاندانت از مهاجران به شمار نمى آييد] . پس اگر [ براى جنگ با من] در شتابى ، آسوده باش كه اگر من به ديدار تو آيم ، شايسته است ؛ چرا كه خداوند مرا به سويت مى فرستد تا تو را به كيفر رسانم . اگر هم تو به ديدار من آيى ، چنان مى شود كه مردى از بنى اسد گفته :
به سوى بادهاى تابستانى روى مى آورند كه
درميان زمين هاى صاف وتخته سنگ ها، سنگريزه ها را به جانبشان مى افكَند.
نزد من است شمشيرى كه آن را به گَزيدنِ جدّت ، دايى ات و برادرت در يك ميدان وا داشتم . خداى را سوگند ـ چنان كه دانستم ـ دل تو در غلاف است و خِرَدت كم مايه . مى سِزَد كه درباره تو گفته شود : «بر نردبانى بالا رفته اى كه تو را به بلندايى رسانده به زيانت ، نه به سودت ؛ زيرا تو چيزى را جُستى كه گمشده ات نيست و گله اى را چراندى كه از آنِ تو نيست و در جستجوى چيزى برآمدى كه سزاوارش نيستى و گوهرِ آن را ندارى . چه دور است گفتار تو از كردارت!
زود همانند عموها و دايى هايت شدى ؛ همانان كه سنگْ دلى و آرزوپرورىِ باطل ، ايشان را به انكار محمد صلى الله عليه و آله كشاند و سرانجام ـ همان گونه كه مى دانى ـ با ضربه شمشيرهايى كه كارزار از آنها خالى نبود و سستى در آنها راه نداشت ، در هلاكت افتادند ، بى آن كه هيچ حادثه بزرگى را از خود دور كنند يا حريمى را پاس دارند .
درباره كُشندگان عثمان ، پُر سخن گفتى . پس تو [ نيز ]همانند مردم [ در اطاعت از من] داخل شو ؛ آن گاه ، مردم را براى داورى نزد من فراخوان تا تو و ايشان را بر پايه كتاب خداوند متعال ، راه بَرَم . و امّا آنچه تو مى خواهى ، ۱ فريب دادنِ كودك است به هنگام گرفتنش از شير . و درود بر شايسته درود باد!