۲۴۰۱.امام على عليه السلامـ برگرفته نامه وى به معاويه ـ: امّا بعد ؛ تو را هنگامِ آن رسيده كه با تيزبينى ، از امورِ آشكار سود بَرى . تو با ادّعاهاى نادرستت و اين كه بى پروا خود را در فريب ها و دروغ ها درافكندى ، به همان راه پيشينيانت رفتى ؛ آنچه را از مرتبه تو برتر است ، به خود بر بستى ، اموالى را كه نزد تو سپرده شده بود ، ربودى ؛ و اين همه را براى گريز از حق و انكار آنچه از گوشْت و خونت با تو پيوسته تر است و [ هنوز ]گوشَت از آن آكنده و سينه ات از آن لبريز است ، انجام دادى . پس ، از پىِ حق چيست ، جز گم راهى آشكار ؟ و از پىِ روشنى [ حق ]چيست ، جز آميختن [ حق به باطل]؟
پس ، از شبهه و آميزش [ حق و باطل در] آن ، بپرهيز ، كه ديرگاهى است فتنه ، پرده هاى خويش را آويخته و تيرگى اش ، ديدگان را كور كرده است . نامه اى از تو به من رسيده با سخنانى ناروشن و ناتوان از آشتى پراكندن و داراى افسانه هايى كه دانش و تأمّلت آنها را بر نبافته است . با اين سخنان ، به كسى مى مانى كه در ريگِ روان فرو رفته يا در سياهچالى به اشتباهكارى گرفتار است . جايگاهى بلند را مى طلبى كه دستيابى به آن دور ونشانه هايش بس دست نايافتنى است ، عُقاب را به آن راهى نيست و عَيّوق با آن برابر است .
پناه مى برم به خدا كه پس از من ، بَست و گشادِ كارهاى مسلمانان را تو در دست گيرى يا تو را منصبى بخشم كه [ وجوب ]عقد و پيمانى از مسلمانى را برايت لازم آورَد . پس از اكنون نَفْست را درياب و در [ كارِ] آن بينديش ، كه اگر چنان كوتاهى ورزى كه بندگان خدا در برابرت قيام كنند ، كارها بر تو فرو بسته خواهد شد و آنچه امروز از تو پذيرفته مى شود ، آن روز پذيرفته نخواهد شد . والسّلام!
۲۴۰۲.الأمالى ، طوسىـ بـه نـقل از ثَعْلبة بن يـزيد حـمّانى ـ: امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام به معاوية بن ابى سفيان نوشت :
«امّا بعد ؛ همانا خداوند متعال ، كتاب خويش را بر ما فرو فرستاد و ما را در شبهه فرو نگذاشت . پس براى آن كس كه از سرِ نادانى دست به گناه زند ، عذرى نمى مانَد و [ درِ ]توبه [ نيز] همواره گشاده است . «و هيچ بار كِشنده اى ، بار ديگرى را بر دوش نمى كشد» و تو از آن كسانى كه مخالفت مى آغازند ، در فريبِ آرزو فرو مى روند ، و آشكار و نهانشان با هم يكى نيست ؛ زيرا شيفته [دنياى] نزديك اند و آخرت را دروغ مى پندارند . گويا خود ، به آنچه از تو رفته ، تذكّر يافته اى ؛ ليكن براى بازگشت ، راهى نمى يابى» .