521
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۴۲۵.الفتوح :[ على عليه السلام ] در راه شد تا به دِير كَعب فرود آمد و باقى مانده روز و نيز شب را در آن جا مكان گُزيد . صبحگاهان باز در راه شد تا به كربلا رسيد ، سپس به كرانه فرات نظر افكند : در آن جا ، نخلستانى ديد و گفت : «ابن عبّاس! آيا اين مكان را مى شناسى؟» .
گفت : نه ، اى امير مؤمنان! آن را نمى شناسم .
گفت : «بدان كه اگر تو نيز همچون من اين سرزمين را مى شناختى ،از آن در نمى گذشتى ، مگر آن كه همانند من گريه كنى» .
سپس على عليه السلام سخت گريست ، چندان كه ريشش از اشك هايش خيس شد و اشك بر سينه اش جارى گشت . پس گفت : «آه! مرا با خاندان ابو سفيان چه كار؟!» .
سپس به حسين عليه السلام روى كرد و گفت : «شكيبا باش اى ابو عبد اللّه ! پدرت از آنان همان ديده كه تو پس از من خواهى ديد» .
آن گاه على عليه السلام در زمين كربلا به گذار پرداخت ، گويى چيزى را مى جويد . سپس [از مركب ]فرود آمد و آب خواست ، پس وضوى نماز گزارد و سپس برخاست و آن قدر كه مى خواست ، نماز خواند . سپاه نيز آن جا ، نزديك نينوا ۱ بر كرانه فرات ، فرود آمده بودند .
آن گاه ، دَمى سرش سنگين شد و [ قدرى ]در خواب شد و ناگاه هراسناك برخاست و گفت : «ابن عبّاس! آيا بگويمت كه اكنون در خواب چه ديدم؟» .
گفت : آرى ، امير مؤمنان!
گفت : «مردانى ديدم سپيد روى ؛ در دست هاشان بيرق هايى سپيد بود و شمشيرهاشان را به كمر بسته بودند . سپس گرداگرد اين زمين ، خطّى كشيدند . آن گاه ، اين درختان خرما را ديدم كه شاخه هاى خود را به زمين زده اند. نيز نهرى ديدم كه در آن ، خون تازه روان بود و فرزندم حسين را ديدم كه در آن خون ، غرقه بود و يارى مى خواست ؛ امّا كسى به يارى اش نمى آمد . سپس ديدم كه آن مردان سپيدْچهره از آسمان فرود آمدند و ندا در دادند : اى خاندان پيامبر! صبور باشيد ، صبور! شما به دست پليدترينِ مردم كشته مى شويد . و تو اى ابو عبد اللّه ! اين بهشت ، مشتاقِ توست .
آن گاه ، [ آن مردان سپيد روى] به سويم آمدند . پس مرا تسليت دادند و گفتند : مژده باد تو را اى ابو الحسن! هر آينه ، فردا كه مردم نزد پروردگار جهان ها به پا مى ايستند ، خداوند ، چشم تو را به فرزندت حسين روشن گردانَد .
سپس بيدار شدم . اين بود آن خوابى كه ديدم . به آن كه جان على در دست اوست ، سوگند ، [ پيامبر ]راستگوىِ تأييد شده ، ابو القاسم ، مرا خبر داد كه همين خواب ، آرى همين خواب را هنگامِ بيرون شدنم براى نبرد با تجاوزگران به خودمان، خواهم ديد.اين، سرزمين كربلاست كه فرزندم حسين و پيروانش و دسته اى از فرزندان فاطمه ، دختِ محمّد صلى الله عليه و آله در آن دفن مى شوند.همانا اين مكان نزد آسمانيان مشهور است و آن را به نام سرزمين كرب و بلا (اندوه و آسيب)ياد مى كنند.هر آينه از اين زمين، گروهى برانگيخته خواهند شد كه بى محاسبه ، داخل بهشت مى شوند» .

1.جايى است از توابع كوفه بر ساحل دجله . بخشى از آن را كربلا مى نامند كه حسين عليه السلام در آن كشته شد (معجم البلدان : ج ۵ ص ۳۳۹) .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
520

۲۴۲۵.الفتوح :سارَ [عَلِيٌّ عليه السلام ] حَتّى نَزَلَ بِدَيرِ كَعبٍ فَأَقامَ هُنالِكَ باقِيَ يَومِهِ ولَيلَتِهِ . وأصبَحَ سائِرا حَتّى نَزَلَ بِكَربَلاءَ ، ثُمَّ نَظَرَ إلى شاطِئِ الفُراتِ وأبصَرَ هُنالِكَ نَخيلاً فَقالَ :
يَابنَ عَبّاسٍ ! أ تَعرِفُ هذَا المَوضِعَ ؟
فَقالَ : لا يا أميرَ المُؤمِنينَ ! ما أعرِفُهُ .
فَقالَ : أما إنَّكَ لَو عَرَفتَهُ كَمَعرِفَتي لَم تَكُن تُجاوِزُهُ حَتّى تَبكِيَ لِبُكائي .
قالَ : ثُمَّ بَكى عَلِيٌّ رضى الله عنه بُكاءً شَديدا ، حَتَّى اخضَلَّت لِحَيتُهُ بِدُموعِهِ وسالَتِ الدُّموعُ عَلى صَدرِهِ ، ثُمَّ جَعَلَ يَقولُ :
أوّاه ! مالي ولِالِ أبي سُفيانَ ! ثُمَّ التَفَتَ إلَى الحُسَينِ رضى الله عنه فَقالَ : اِصبِر أبا عَبدِ اللّهِ ! فَلَقَد لَقِيَ أبوكَ مِنهُم مِثلَ الَّذي تَلقى مِن بَعدي .
قالَ : ثُمَّ جَعَلَ عَلِيٌّ رضى الله عنه يَجولُ في أرضِ كَربَلاءَ كَأَنَّهُ يَطلُبُ شَيئا ، ثُمَّ نَزَلَ ودَعا بِماءٍ فَتَوَضَّأَ وُضوءَ الصَّلاةِ ، ثُمَّ قامَ فَصَلّى ما شاءَ أن يُصَلِّيَ وَالنّاسُ قَد نَزَلوا هُنالِكَ مِن قُربِ نِيْنَوى ۱ إلى شاطِئِ الفُراتِ . قالَ : ثُمَّ خَفَقَ بِرَأسِهِ خَفَقَةً فَنامَ وَانتَبَهَ فَزِعا فَقالَ :
يَابنَ عَبّاسٍ ! أ لا اُحَدِّثُكَ بِما رَأَيتُ السّاعَةَ في مَنامي ؟
فَقالَ : بَلى يا أميرَ المُؤمِنينَ !
فَقالَ : رَأَيتُ رِجالاً بيضَ الوُجوهِ ، في أيديهِم أعلامٌ بيضٌ ، وهُم مُتَقَلِّدونَ بُسُيوفٍ لَهُم ، فَخَطّوا حَولَ هذِهِ الأَرضِ خَطَّةً ، ثُمَّ رَأَيتُ هذِهِ النَّخيلَ وقَد ضَرَبَت بِسَعفِهَا الأَرضَ ، ورَأَيتُ نَهرا يَجري بِالدَّمِ العَبيطِ ، ورَأَيتُ ابنِي الحُسَينَ وقَد غَرِقَ في ذلِكَ الدَّمِ وهُوَ يَستَغيثُ فَلا يُغاثُ ، ثُمَّ إنّي رَأَيتُ اُولئِكَ الرِّجالَ البيضَ الوُجوهِ الَّذينَ نَزَلوا مِنَ السَّماءِ وهُم يُنادونَ : صَبرا آلَ الرَّسولِ صَبرا ! فَإِنَّكُم تُقتَلونَ عَلى أيدي أشرارِ النّاسِ ، وهذِهِ الجَنَّةُ مُشتاقَةٌ إلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ ! ثُمَّ تَقَدَّموا إلَيَّ فَعَزَّوني وقالوا : أبشِر يا أبَا الحَسَنِ ! فَقَد أقَرَّ اللّهُ عَينَكَ بِابنِكَ الحُسينِ غَدا يَومَ يَقومُ النّاسُ لِرَبِّ العالَمينَ . ثُمَّ إنِّي انتَبَهتُ ؛ فَهذا ما رَأَيتُ ، فَوَالَّذي نَفسُ عَلِيٍّ بِيَدِهِ ! لَقَد حَدَّثَنِي الصّادِقُ المَصدوقُ أبُو القاسِمِ صلى الله عليه و آله أنّي سَأَرى هذِهِ الرُّؤيا بِعَينِها في خُروجي إلى قِتالِ أهلِ البَغيِ عَلَينا ، وهذِهِ أرضُ كَربَلاءَ الَّذي يُدفَنُ فيهَا ابنِي الحُسَينُ وشيعَتُهُ وجَماعَةٌ مِن وُلدِ فاطِمَةَ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وأنَّ هذِهِ البُقعَةَ المَعروفَةَ في أهلِ السَّماواتِ تُذكَرُ بِأَرضِ كَربٍ وبَلاءٍ ، وليُحشَرَنَّ مِنها قَومٌ يَدخُلونَ الجَنَّةَ بِلا حِسابٍ . ۲

1.نِيْنَوى : ناحية بسواد الكوفة إلى جانب نهر دجلة ، منها كربلاء التي قتل بها الحسين عليه السلام (راجع معجم البلدان : ج ۵ ص ۳۳۹) .

2.الفتوح : ج ۲ ص ۵۵۱ وراجع الأمالي للصدوق : ص ۵۹۷ ح ۵ ووقعة صفّين : ص ۱۴۰ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 55379
صفحه از 611
پرینت  ارسال به