۲۱۵۴.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابو مخنف ـ: وقتى ابو موسى، سخنرانى حسن عليه السلام و عمّار را شنيد، به پا خاست و بر منبر رفت و گفت: سپاسْ از آنِ خدايى است كه ما را به واسطه محمّد صلى الله عليه و آله گرامى داشت و پس از جدايى، ما را جمع كرد و پس از دشمنى، ما را برادر و دوستدار يكديگر قرار داد و بر ما خون و ثروت يكديگر را حرام گردانيد. خداوند سبحان فرمود: «و اموالتان را ميان خودتان به ناروا مخوريد» و فرمود: «و هر كسى عمداً مؤمنى را بكشد ، كيفرش دوزخ است كه در آن ، ماندگار خواهد بود» . پس اى بندگان خدا ! از خداوند ، پروا كنيد ، سلاحتان را بر زمين گذاريد و از كشتن برادرانتان خوددارى ورزيد .
امّا بعد؛ اى كوفيان! اگر نخستْ خداوند را اطاعت كنيد و در مرتبه دوم، مرا اطاعت كنيد، از بنيادهاى عرب خواهيد بود كه گرفتار به شما پناه آورَد و هراسناك، در ميان شما امنيت يابد. به راستى كه على، شما را براى جنگ با مادرتان عايشه و طلحه و زبير، دو حوارى پيامبر خدا و مسلمانانِ همراهشان بسيج مى كند و من ، اين فتنه ها را بهتر مى شناسم.
فتنه ها وقتى روى مى آورند، مُشتَبَه (ناشناخته) هستند و وقتى روى مى گردانند، آشكار مى گردند . همانا مى ترسم بر شما كه دو گروه غافل از شما با يكديگر رو در رو شوند و يكديگر را بكشند و آن گاه مانند پلاسى افتاده بر زمينِ بلند، رها شوند. سپس اراذل ومردمان پست ، باقى مانند كه نه امر به معروف مى كنند و نه نهى از منكر .
به راستى كه فتنه اى پوشيده بر شما وارد شده كه معلوم نيست از كجا آمده است كه خردمند را سرگردانْ رها مى كند. گويا مى شنوم كه پيامبر خدا، ديروز از فتنه ها ياد مى كرد و مى فرمود: «تو در آن خُفته باشى ، بهتر از آن است كه نشسته باشى، و نشسته باشى، بهتر از آن است كه ايستاده باشى، و تو در آن ايستاده باشى، بهتر از آن است كه كوشا باشى».
پس شمشيرها را در نيام كنيد و نيزه ها را بشكنيد و تيرها را بگذاريد و زه ها را پاره كنيد و قريش را رها كنيد تا پارگى را خود رفو كنند و شكاف را خود پُر كنند. اگر كارى كنند، به سود خويش كرده اند و اگر سر باز زنند، هر ثمرى كه بدهد، براى خودشان است. روغنشان را در مَشك خودشان مى ريزند. از من خيرخواهى بجوييد ، نه دغلكارى. مرا اطاعت كنيد و نافرمانى مكنيد تا راه سلامت بر شما آشكار گردد، و هركه آتش فتنه را برافروخته است ، به آن درافتد .
عمّار بن ياسر، به سوى او بلند شد و گفت: تو خود شنيدى كه پيامبر خدا چنين فرمود؟
ابو موسى گفت: آرى. اين دستانم گِرو آنچه گفتم!
عمّار گفت: اگر راست بگويى ، پس تنها تو مقصود پيامبر خدا بوده اى و حجّت را تنها بر تو تمام كرده است. پس در خانه ات بنشين و در فتنه، داخل مشو . امّا من گواهى مى دهم كه پيامبر خدا، على را به پيكار با ناكثين فرمان داد و براى او افرادى را نام بُرد، و او را به پيكار با قاسطين فرمان داد. اگر مى خواهى، گواهانى بياورم كه گواهى دهند پيامبر خدا تنها تو را [ از فتنه ]منع كرد و تنها تو را از ورود در فتنه، برحذر داشت.
سپس به وى گفت: دستت را بر آنچه شنيدى، به من ده.
ابو موسى دستش را دراز كرد. عمّار بدو گفت: خداوند، دستى را كه با على پيكار كند و او را انكار نمايد، خوار مى سازد.
سپس او را كشيد و او از منبر به زير آمد.