55
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۱۵۴.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابو مخنف ـ: وقتى ابو موسى، سخنرانى حسن عليه السلام و عمّار را شنيد، به پا خاست و بر منبر رفت و گفت: سپاسْ از آنِ خدايى است كه ما را به واسطه محمّد صلى الله عليه و آله گرامى داشت و پس از جدايى، ما را جمع كرد و پس از دشمنى، ما را برادر و دوستدار يكديگر قرار داد و بر ما خون و ثروت يكديگر را حرام گردانيد. خداوند سبحان فرمود: «و اموالتان را ميان خودتان به ناروا مخوريد» و فرمود: «و هر كسى عمداً مؤمنى را بكشد ، كيفرش دوزخ است كه در آن ، ماندگار خواهد بود» . پس اى بندگان خدا ! از خداوند ، پروا كنيد ، سلاحتان را بر زمين گذاريد و از كشتن برادرانتان خوددارى ورزيد .
امّا بعد؛ اى كوفيان! اگر نخستْ خداوند را اطاعت كنيد و در مرتبه دوم، مرا اطاعت كنيد، از بنيادهاى عرب خواهيد بود كه گرفتار به شما پناه آورَد و هراسناك، در ميان شما امنيت يابد. به راستى كه على، شما را براى جنگ با مادرتان عايشه و طلحه و زبير، دو حوارى پيامبر خدا و مسلمانانِ همراهشان بسيج مى كند و من ، اين فتنه ها را بهتر مى شناسم.
فتنه ها وقتى روى مى آورند، مُشتَبَه (ناشناخته) هستند و وقتى روى مى گردانند، آشكار مى گردند . همانا مى ترسم بر شما كه دو گروه غافل از شما با يكديگر رو در رو شوند و يكديگر را بكشند و آن گاه مانند پلاسى افتاده بر زمينِ بلند، رها شوند. سپس اراذل ومردمان پست ، باقى مانند كه نه امر به معروف مى كنند و نه نهى از منكر .
به راستى كه فتنه اى پوشيده بر شما وارد شده كه معلوم نيست از كجا آمده است كه خردمند را سرگردانْ رها مى كند. گويا مى شنوم كه پيامبر خدا، ديروز از فتنه ها ياد مى كرد و مى فرمود: «تو در آن خُفته باشى ، بهتر از آن است كه نشسته باشى، و نشسته باشى، بهتر از آن است كه ايستاده باشى، و تو در آن ايستاده باشى، بهتر از آن است كه كوشا باشى».
پس شمشيرها را در نيام كنيد و نيزه ها را بشكنيد و تيرها را بگذاريد و زه ها را پاره كنيد و قريش را رها كنيد تا پارگى را خود رفو كنند و شكاف را خود پُر كنند. اگر كارى كنند، به سود خويش كرده اند و اگر سر باز زنند، هر ثمرى كه بدهد، براى خودشان است. روغنشان را در مَشك خودشان مى ريزند. از من خيرخواهى بجوييد ، نه دغلكارى. مرا اطاعت كنيد و نافرمانى مكنيد تا راه سلامت بر شما آشكار گردد، و هركه آتش فتنه را برافروخته است ، به آن درافتد .
عمّار بن ياسر، به سوى او بلند شد و گفت: تو خود شنيدى كه پيامبر خدا چنين فرمود؟
ابو موسى گفت: آرى. اين دستانم گِرو آنچه گفتم!
عمّار گفت: اگر راست بگويى ، پس تنها تو مقصود پيامبر خدا بوده اى و حجّت را تنها بر تو تمام كرده است. پس در خانه ات بنشين و در فتنه، داخل مشو . امّا من گواهى مى دهم كه پيامبر خدا، على را به پيكار با ناكثين فرمان داد و براى او افرادى را نام بُرد، و او را به پيكار با قاسطين فرمان داد. اگر مى خواهى، گواهانى بياورم كه گواهى دهند پيامبر خدا تنها تو را [ از فتنه ]منع كرد و تنها تو را از ورود در فتنه، برحذر داشت.
سپس به وى گفت: دستت را بر آنچه شنيدى، به من ده.
ابو موسى دستش را دراز كرد. عمّار بدو گفت: خداوند، دستى را كه با على پيكار كند و او را انكار نمايد، خوار مى سازد.
سپس او را كشيد و او از منبر به زير آمد.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
54

۲۱۵۴.شرح نهج البلاغة عن أبي مِخنَف :لَمّا سَمِعَ أبو موسى خُطبَةَ الحَسَنِ وعَمّارٍ قامَ فَصَعِدَ المِنبَرَ ، وقالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أكرَمَنا بِمُحَمَّدٍ ؛ فَجَمَعَنا بَعدَ الفُرقَةِ ، وجَعَلَنا إخوانا مُتَحابّينَ بَعدَ العَداوَةِ ، وحَرَّمَ عَلَينا دِماءَنا وأموالَنا ، قالَ اللّهُ سُبحانَهُ : «وَلَا تَأْكُلُواْ أَمْوَ لَكُم بَيْنَكُم بِالْبَـطِـلِ» ، ۱ وقالَ تَعالى : «وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَــلِدًا فِيهَا» ، ۲ فَاتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ ، وضَعوا أسلِحَتَكُم وكُفّوا عَن قِتالِ إخوانِكُم .
أمّا بَعدُ ؛ يا أهلَ الكوفَةِ ! إن تُطيعُوا اللّهَ بادِيا ، وتُطيعوني ثانِيا تَكونوا جُرثومَةً مِن جَراثيمِ العَرَبِ ، يَأوي إلَيكُمُ المُضطَرُّ ، ويَأمَنُ فيكُمُ الخائِفُ ، إنَّ عَلِيّا إنَّما يَستَنفِرُكُم لِجِهادِ اُمِّكُم عائِشَةَ وطَلحَةَ وَالزُّبَيرِ حَوارِيِّ رَسولِ اللّهِ ومَن مَعَهُم مِنَ المُسلِمينَ ، وأنَا أعلَمُ بِهذِهِ الفِتَنِ ؛ إنَّها إذا أقبَلَت شَبَّهَت ، وإذا أدبَرَت أسفَرَت . إنّي أخافُ عَلَيكُم أن يَلتَقِيَ غارانِ مِنكُم فَيَقتَتِلا ، ثُمَّ يُترَكا كَالأَحلاسِ ۳ المُلقاةِ بِنَجوَةٍ ۴ مِنَ الأَرضِ ، ثُمَّ يَبقى رِجرِجَةٌ ۵ مِنَ النّاسِ لا يَأمُرونَ بِالمَعروفِ ولا يَنهَون عَن مُنكَرٍ ، إنَّها قَد جاءَتكُم فِتنَةٌ كافِرَةٌ لا يُدرى مِن أينَ تُؤتى ! تَترُكُ الحَليمَ حَيرانَ ! كَأَنّي أسمَعُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِالأَمسِ يَذكُرُ الفِتَنَ فَيَقولُ : «أنتَ فيها نائِما خَيرٌ مِنكَ قاعِداً ، وأَنتَ فيها جالِسا خَيرٌ مِنكَ قائِما ، وأنتَ فيها قائِما خَيرٌ مِنكَ ساعِيا» . فَثَلِّموا سُيوفَكُم ، وقَصِّفوا رِماحَكُم ، وَأنصِلوا سِهامَكُم ، وقَطِّعوا أوتارَكُم ، وخَلّوا قُرَيشا تَرتُق فَتقَها وتَرأَب صَدعَها ؛ فَإِن فَعَلَت فَلِأَنفُسِها ما فَعَلَت ، وإن أبَت فَعَلى أنفُسِها ما جَنَت ، سَمنُها في أديمِها ، اِستَنصِحوني ولا تَستَغِشّوني ، وأطيعوني ولا تَعصوني ، يَتَبَيَّن لَكُم رُشدُكُم ، ويَصلى هذِهِ الفِتنَةَ مَن جَناها .
فَقامَ إلَيهِ عَمّارُ بنُ ياسِرٍ ، فَقالَ : أنتَ سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ ذلِكَ ؟ قالَ : نَعَم ، هذِهِ يَدي بِما قُلتُ ، فَقالَ : إن كُنتَ صادِقا فَإِنَّما عَناك بِذلِكَ وَحدَكَ ، واتَّخَذَ عَلَيكَ الحُجَّةَ ، فَالزَمَ بَيتَكَ ولا تَدخُلَنَّ فِي الفِتنَةِ ، أما إنّي أَشهَدُ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أمَرَ عَلِيّا بِقِتالِ النّاكِثينَ ، وسَمّى لَهُ فيهِم مَن سَمّى ، وأمَرَهُ بِقِتالِ القاسِطينَ ، وإن شِئتَ لَاُقيمَنَّ لَكَ شُهودا يَشهَدونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله إنَّما نَهاكَ وَحدَكَ ، وحَذَّرَكَ مِنَ الدُّخولِ فِي الفِتنَةِ . ثُمَّ قالَ لَهُ : أعطِني يَدَكَ عَلى ما سَمِعتَ ، فَمَدَّ إلَيهِ يَدَهُ ، فَقالَ لَهُ عَمّارٌ : غَلَبَ اللّهُ مَن غالَبَهُ وجاهَدَهُ . ثُمَّ جَذَبَهُ فَنَزَلَ عَنِ المِنبَرِ . ۶

1.البقرة : ۱۸۸ .

2.النساء : ۹۳ .

3.الأحلاس : جمع حِلْس ؛ وهو الكساء الذي يلي ظهر البعير تحت القَتَب (النهاية : ج ۱ ص ۴۲۳ «حلس») .

4.النجوة : ما ارتفع من الأرض (النهاية : ج ۵ ص ۲۶ «نجا») .

5.الرِّجْرِجة ـ في الأصل ـ : بقيّة الماء الكَدِرة في الحوض المختلطة بالطين ، فلا ينتفع بها . والمراد هنا : رُذالة الناس ورَعاعَهم الذين لاعقول لهم (واُنظر النهاية : ج ۲ ص ۱۹۸ «رجرج») .

6.شرح نهج البلاغة : ج ۱۴ ص ۱۴ ؛ الدرجات الرفيعة : ص ۲۶۵ وراجع الأخبار الطوال : ص ۱۴۵ والجمل : ص ۲۴۷ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69142
صفحه از 611
پرینت  ارسال به